راه شماره 1 : بشارت پيروزي
بعدالتحریر
بسماللهالرحمنالرحيم سلام
...و سبل الراغبين اليک مشرعه
تلگرافياش اين است که مديريت فرهنگي جمهوري اسلامي انتظار دارد که امثال ما يا بنيان آن را محکم کنيم يا به خاموشي بگراييم.
براي چنين هدفي هر آنچه... و تاکيد ميکنم هرآنچه از دستشان برميآمد دريغ نکردند و در نهايت کيد حضرات کمانه کرد و بنبستي که توهم کرده بودند شکست و راه برآمد.
چراغ تحريريه چهارم به خاموشي نگراييد و سوسوي سوره سوي ره را نشان داد.
در اين مختصر مجال آن نيست كه آنچه در ماجراي كشتن شمع رفت اندر حكايت آيد. اما همين بس كه گويا بعضي ديدن ها و ديدن بعضي ها جز در پرتو نور آن خيمه سوخته ممكن نبود. بگذريم كه زمستان در پشت سر و بهار پيش روست و "يا مقلب القلوب" بايد خواند و چشم ها را بايد شست و...
جبهه فرهنگي جز به فرهنگ جبههاي و جمعي و زنجيره اي استوار و پايدار نخواهد شد.
اگر دوتايمان يكي نشويم تك تكمان را دوتا خواهند كرد.
و هرچه اعضا و اجزاي اين جبهه به يكديگر نزديك تر شوند هم به مباني و هم به مقاصد نزديك تر خواهند شد و هر چه به مباني نزديك تر شويم و مقصد را بيشتر دريابيم با يكديگر....
بيانيه "كانون نويسندگان" راجع به قيصر امين پور را حتما ببينيد و بخوانيد تا دريابيد حضرات چگونه تا مغز استخوان به "خودي و غيرخودي" معتقد و ملتزمند. البته به آنها حق بايد داد. زمره "يشري لهوالحديث ليضل عن سبيل الله" عميقا مي دانند كه امثال قيصر چه بر سر جريان روشنفكري از دماغ فيل افتاده ايران آورده اند. مگر مي شود تا آخرين لحظه بگويي:
"در شهر شما باري اگر عشق فروشي است
هم غيرت آبادي ما را نفروشيد"
و از احقاد بدريه و حنينيه اين جماعت در امان باشي؟
تصوير عماد مغنيه روي جلد شماره 1+30 از آن جهت مغتنم است كه به يادمان بياورد اگر او انقلابي و مجاهد است، پس ما چيستيم؟ او بيش از ربع قرن در شرايطي كه حتي لحظه اي امنيت جاني نداشت با آرامش و طمأنينه مومنانه خود سنگرهاي دشمن را تا عمق مخوف ترين دستگاههاي نظامي و امنيتي نا امن كرده بود و ما در كمال امنيت در اضطراب يا قعود مذبذبانه خود نه از ناامن كردن فضا براي دشمنان پنهان كه از ايجاد آرامش و اميد براي دوستان آشكار جبهه فرهنگ عاجز و روي گردانيم.
شايد مغنيه با شهادت آخرين تكليفش را ادا كرد. خود را به ما شناساند تا هر بار با نگاه به تصوير او كه ارامش مجاهدانه اش در آن موج مي زند، يادمان بيايد جبهه چيست و مجاهد كيست و ما در اين ميانه كه هستيم؟
پرونده جشنواره قرار بود از اين هم مفصل تر باشد. طلبتان تا بعد .
طلب ما هم فعلا خريدن و خواندن و نظر دادن و تبليغ كردن و....
هم مشترك شويد هم مشترك جور كنيد. اصلا اشتراك "راه " را عيدي بدهيد. ببخشيد كه مجبوريم از اين حرفهاي سخيف و كاسبكارانه و مادي و زشت بزنيم.
اصلا فرهنگي ها در اين مملكت اصولا زياده خواه پول پرست و پر توقع هستند. حتي گاهي انتظار دارند كه مردم براي يك مجله دويست صفحه اي به اندازه نصف قيمت يك پرس كوبيده پول بدهند .
وبلاگ را هم ببينيد
rahmag.blogfa.com
پنج سال پيش سرمقاله شماره يك با اين تيتر شروع مي شد كه :"خود راه نمايدت كه چون بايد رفت "
و با اين بند به پايان ميرسيد كه: "..... آنچه تا اينجا گفته آمد، بايد و نبايد است و ادعا. در حرف ميتوان تا بيش از اين هم پيش رفت اما عمل به اين همه در گرو بصيرت و صبري است كه آوينيها داشتند و دارند و اينكه ما -كه فقط پادوي اين ماجرا هستيم- چقدر توان و تقواي چنين كاري را داشته باشيم هنوز بر خودمان هم پوشيده است. و اميد بستهايم كه: " خود راه نمايدت كه چون بايد رفت" اين دست نياز ما و اين نگاه كريمانه دلسپردگان اسلام ناب."
زياده عرضي نيست .همين
|