پيشرفته
 

موضوعات :

  • جهان اسلام و بیداری اسلامی
  • جبهه جهانی
  • امریکای لاتین

  • کلمات کليدي :

  • اسپانیولی
  • مسیحیان
  • ونزوئلا

  • مطلب بعدي >   2279 تعداد بازديد
    (0 راي ) امتياز مطلب < مطلب قبلي
    راه شماره 1 : بشارت پيروزي

    دنیا منتظر ما نمی‌ماند

    نسبت دين و سياست در آمريكاي لاتين در گفتگو با جعفر گونزالس

     اشاره: جعفر گونزالس، فعال فرهنگي سياسي مسلمان اسپانيايي است که سالهاست طلبه حوزه علميه قم است. گونزالس اخيرا قرآن کريم را به زبان اسپانيولي ترجمه کرده است و پيش از آن هم چند کتاب از امام خميني(ره) از جمله ولايت فقيه و تفسير عرفاني سوره حمد و رساله لب اللباب علامه حسيني تهراني را به زيان اسپانيولي برگردانده است. محور اصلي گفتگو نهضتهاي ديني و سياسي منطقه آمريکاي لاتين از جمله الهيات آزادي بخش منطقه بود اما بحث به فرصت هاي انقلاب اسلامي و گفتمان اسلام در منطقه کشيده شد. وي دل پري از فعاليت هاي نهادهاي متولي ارتباط و تعامل با مراکز مختلف و تبليغ اسلام و انقلاب اسلامي در خارج از کشور هستند، داشت. گزيده گفتگوي سه ساعته ما با وي را  در زير مي خوانيد: 

     

    خيلي از روشنفكران الهيات آزادي بخش اسپانيولي الاصل و متأثر از فضاي فکري فرهنگي اسپانيا در دهه 1970 ميلادي بودند. در حركت متقدمين آنها در اسپانيا، چند روحاني معروف بودند، يكي از آنها فرانسيسكو سلبه بود.  سلبه، روحاني مسيحي كه در نهضت انقلابي بر عليه ديكتاتوري رژيم فرانكو در اسپانيا و آمريکاي لاتين معروف شده بود. ما با هم زندان بوديم. ايشان آن زمان چند كتاب نوشته و آن زمان اين حركت توجه به فقرا و استبداد ستيزي را در اسپانيا شروع مي‌كند. آن زمان شرايط امريكاي لاتين كمي شرايط اسپانيا شباهت داشت. ما تحت يك رژيم ديكتاتوري بوديم، آنها هم همين طور. تعدادي از روحانيون اسپانيايي که معروف‌ترين آنها، پدر جناس بود به منطقه‌هاي فقيرنشين كارگران مادريد رفت. در جنوب مادريد با شرايط سخت و فقيرانه كليسا هم ساختند و كار تبليغاتي شان را شروع كردند. حركت اجتماعي اينها روي دانشجويان مسيحي کل منطقه اثر گذاشت. پيروزي انقلاب كوبا در سال 1959م هم خيلي اثر داشت چون تا اين موقع حركت كمونيست‌ها تحت تاثير روسيه بود ولي در انقلاب كوبا، اسپانيوليها قرابت بيشتري با اين انقلاب کمونيست ها مي کردند، چرا که يك روح انقلابي لاتيني براي دانشجويان گرم تر و شيرين تر از انقلابيون اسپانيايي بود. با اينکه حركت بين مسيحيها و با تعدادي از روحانيون مسيحي شروع شده بود اما چون ادبيات ماركسيست‌ها خيلي قوي و رايج بود، از خيلي از اصطلاحات ماركسيستي استفاده شده است، مثل جنگ بين طبقه‌ها يا تضاد طبقاتي. برخي گروههاي مسيحي از ايشان انتقاد مي كردند كه ايشان ماركسيست شده است در حالي كه نشده بود. شايد كمي حرف‌هايش شبيه آنها بود. بالاخره ماركسيسم يك بعد اجتماعي دارد و درباره عدالت و آزادي و مبارزه با ظلم صحبت مي‌كند. هر كسي كه از حقوق بشر و حقوق كارگران حرف مي‌زد و به اسم عدالت و آزادي انسان، عليه ظلم و ستم صحبت مي‌كند به اين معنا نيست كه ماركسيست باشد.

    مهمترين موضوع در تفكرات الهيات آزادي بخش اين است كه اينان طرف ستمديده‌هاست، از حقوق آنها هم دفاع مي‌كنند، با نظام سرمايه داري مخالفت مي کند، بر ابعاد اجتماعي دين مسيح تأکيد مي کند و به همين دليل از طرف واتيكان مورد  انتقادهاي تند و زيادي قرار گرفتند. مثلاً وقتي پاپ به نيكاراگوا رفت، ارنستوكاردنال- از رهبران اين الهيات در نيکاراگوئه که شاعر و متفکر معروفي در منطقه است- با احترام دست پاپ را گرفت تا ببوسد ولي پاپ برخورد خيلي تندي با وي برخورد کرد و در صحبتهايش حرکت سياسي و اجتماعي شان را محكوم كرد. کليساي واتيكان نتوانست جلوي حرکت اين الهيات را بگيرد چون واقعاً در بين فقرا و مردم ستمديده آمريكاي لاتيني ريشه‌دار بود. شايد بعد از مردم كشورهاي اسلامي، در ميان محيطهاي غير مسلمان، كساني كه بهتر مي‌توانستند عمق معناي انقلاب ايراني را بفهمند كه انفجار نور و فصل ديگري از تاريخ انسانيت است، آنها بودند.

    الآن يك حركت جدي ديگري هم نزد مسيحيان است كه از جمله معروف‌ترين متكلمان آنها هانس كونگ، متکلم کاتوليک سوئيسي است که حرفهاي جدي و مهمي دارد و در بين روشنفکران و دانشگاهيان طرفدار دارد. يادم نمي رود که روزي در بارسلون، ميزگردي درباره گفتگوي بين اديان تحت پوشش يونسكو برگزار كردند، يكي از آنها به من گفت مي‌خواستم شما را به عنوان روحاني الهيات آزادي بخش معرفي كنم چون از يك طرف شما عين آنها هستيد و خيلي انقلابي و اجتماعي حرف مي زنيد و حرفهاي  شما به حرفهاي الهي مي‌ماند؛ سخنراني شما هم مذهبي است و هم اينکه طرف يك انقلاب ماركسيستي را نگرفتيد. درست است که رهبران اين نهضت از مفاهيم مارکسيستي کمک مي گرفتند اما واقعاً مذهبي و مسيحي هستند. سعيشان بازگشت به زندگي خود حضرت عيسي(ع) است كه در انجيل آمده است. يعني مي‌شود گفت مسيحيت واقعي آنها هستند، اما مسيحيت واتيكان، رسمي و شعاري است. حركات الهيات آزادي بخش در نظر من يك رجوع به ريشه حقيقي مسيحيت است. آنها راه ديگري ندارند جز اينكه با ما ملاقات كنند چرا که مسيحي حقيقي دنيا ما هستيم. آنهايي كه پيام حقيقي پيغمبران را دارند رعايت مي‌كنند و در اين خط كار مي‌كنند خود ما مسلمانان شيعه هستيم.

    ما هنوز مخصوصاً در محيطهاي بيرون از جهان اسلام نظريات انقلاب را به گوش مردم دنيا نرسانديم. مثلاً كتاب‌هايي كه در خصوص اسلام در کشورهاي غربي پيدا مي‌كنيد بيشتر به زبان انگليسي و آلماني و در مورد عرفان،‌ مثنوي، حافظ و بعد معنوي دين هستند و  هنوز تفكرات اجتماعي و سياسي انقلاب به غرب نرسيده است. غربيها رسانه دارند و تقريبا بر رسانه ها ‌كنترل كامل دارند. مثلاً من براي نشر کتاب ولايت فقيه و ديگر كتاب‌هاي امام خميني(ره)، انتشاراتي پيدا نكردم كه آمادگي چاپ آنها را داشته باشند. وقتي كسي را هم پيدا كردم كه قبول كرد چاپ كند، كتاب فروشي‌ها قبول نمي‌كردند. چون همه چيز تحت كنترل آنهاست و اكثريت آنها هم صهيونيست هستند. تنها راه براي ما که نتيجه و آثار انقلاب را از لحاظ و سياسي را به مردم برسانيم استفاده از همين امكانات است با چاپ كتاب‌ها و فضاي اينترنت و فرستادن مبلغين به سراسر دنيا، مخصوصاً در كشورهايي كه ستم ديده‌اند، مثل کشورهاي آفريقايي كه الآن در يك پروسه انقلابي هستند. بايد تبليغ گسترده داشته باشيم شبيه تبليغي كه آنها انجام مي‌دهند، آنجا برويم، با محيط و فرهنگ و شرايط زندگي آنها آشنا شويم، آنها همه با ما آشنا شوند، که در اين صورت براي هر دويمان هم ثمربخش خواهد بود. اينجا افق ما خيلي تنگ است، معمولاً نمي‌دانيم كه در دنيا چه خبري است، بيرون نرفتيم، روحانيون اصلاً بيرون نمي‌روند، بيشتر به كشورهاي اسلامي مي‌روند، اگر به كشورهاي غربي مي‌روند در ايام محرم و رمضان فقط ميان كساني هستند كه فارسي يا عربي بلد هستند، فقط با ايراني‌ها و حداکثر عربهايي كه در اسپانيا و لندن هستند، صحبت مي‌كنند. يك نگاه سطحي در شناخت و تبليغ وجود دارد، اما بالاخره بايد اين پروسه را شروع كرد كه باعث مي‌شود حركات انقلابي كه بين مسيحيت هست مانند الهيات آزادي بخش، تحت تأثير تفكرات انقلاب اسلامي قرار گيرند.

       ونزوئلا هم اکنون در يك پروسه انقلابي است. خود هوگو چاوز بعد از كودتا با يك علامت صليب مسيحي صحبت مي‌كند كه خدا با ماست، چون خدا با ستمديدگان است. الآن آنچه روحانيون مسيحي در آمريكاي لاتين شروع كردند دارد ميوه مي‌دهد. مي‌بينيم يك پروسه انقلابي مثل آنچه در كوبا بوده زياد مي شود در اكوادور، بوليوي و نيكاراگوا در حال وقوع است با اين تفاوت که مي گويند ما مسيحي هستيم. آينده اين پروسه انقلابي در گرو ارتباط متقابل ما و آنهاست که در نظر من هنوز شروع نشده است. چون ما نسبت به دنيا خوابيم، دنيا منتظر ما نمي ماند. متأسفانه اكثريت روحانيون كه مي‌روند با حقيقت و واقعيت كشورها ارتباطي نمي گيرند، در آنجا صحبت از خمس و زکات و ديگر مفاهيم اسلامي مي کنند در حالي که آنجا فساد فراوان است، قاچاق مواد مخدر رايج است، حقوق محرومان پايمال مي شود و... ما تا کي نمي خواهيم حرفهاي اساسي را بزنيم. اگر آنجا نزنيم پس كجا بايد حرفمان را بزنيم و ببينيم چقدر آمادگي براي پذيرفتن حرف ما هست؟ قطعا" حرفهاي ما تاثير مي‌گذارد.

     تابستان گذشته در اسپانيا در يک کنفرانس ديني- سياسي که نمايندگاني از يهود و حزب چپ و راست منطقه بودند شرکت کردم. تا حرف مرا شنيدند كف زدند و تاييد كردند. خودم ماندم. خيلي ساده هم صحبت کرده بودم. گفتم بايد انقلابي بود و آن هم انقلابي واقعي. آيه قرآن را خواندم که «و لايغير مابقوم حتي يغيروا ما به انفسهم»، اگر مي‌خواهيد دنيا را عوض كنيد خودتان مي‌توانيد، تا زماني که خودتان عوض نشويد نمي توانيد ديگران را عوض کنيد. انسان بايد هدف عالي داشته باشد و زحمت بكشد. پيام دين خيلي پيچيده نيست، اول عشق به خدا و بعد عشق به خلقت و ديگران. الآن مي گويند که دو طرف جنگ، اسلام و مسيحيت است. بوش مي گويد من مسيحي ام و بن لادن مي گويد من مسلمانم. در حالي که هر دو در يك طرفند، طرف جنگ و ترور و بي عدالتي. آن طرف ديگر که اكثريت است مردم ستمديده و مظلوم هستند که قرباني اين دو شده اند. اين محور بحثم بود. اين نوع حرکتها نشان مي داد که اين نوع سخنان براي مردم پذيرفتني است، منتهي بايد با حرف درست پيش مردم برويم. اينكه قيامتي است و خمسي را بايد پرداخت و نماز و روزه اي خواند قبول اما نبايد از ديگر مباحث اصلي ديگر که مردم با آن درگيرند غافل بمانيم. درباره مسايل روز بايد صحبت كرد و بگوييم که چه اتفاقي دارد مي افتد و موضع اسلام و ما در اين موارد چيست. ما در اين زمينه ها حرفهاي زيادي داريم که كس ديگري ندارد. زماني كه اين انقلاب به پيروزي است زمان جديدي شروع شده است براي آخر تمدن ظلم و جاهليت کنوني. آنچه در ايران بعد از انقلاب ديديم و گاهي باعث ناراحتي ما هست از دست دادن فرصتهاست. خون شهداي انقلاب بايد در نسل شما و نسل بعدي پيدا شود. اين پيام بايد به پيروان واقعي حضرت موسي(ع) كه صهيونيست نيستند، برسد. آنها  بايد صدايشان را بلند بكنند، برخلاف مواضع و استفاده سياسي كه صهيونيست‌ها از قوم يهودي انجام مي‌دهند، حرکت کنند. الآن در آمريكا كساني كه بر عليه سيستم اسرائيل تظاهرات مي‌كنند را به زندان مي‌برند. اين حرکت اعتراضي و انقلابي  در مسيحيت قبلاً با فعاليت هاي آقايون لئوناردو بوف و جان سوبرنيو شروع شده است. چون جنگ، جنگ حق و باطل است. در حديث هم داريم که وقتي امام زمان(ع) ظهور مي کند تعدادي از مسيحي‌ها دعوت او را قبول مي‌كنند. در اسپانيا كساني را مي‌شناسم که با ما ارتباط برقرار كردند و از ما كتاب هاي حديث گرفتند. من كه به ايران مي آمدم گفتند به ايراني ها سلام برسانيد و بگوييد تعدادي مسيحي هستيم كه در انتظار امام زمانيم. آنها در روزنامه و اينترنت مي خوانند كه چي اتفاقاتي مي افتد. در سال 1998م اولين سايت اهل بيت(ع) به زبان اسپانيولي را خودم تاسيس كردم. الآن 9 سال گذشته، تقريباً 15 سايت شيعه به زبان اسپانيولي داريم که مردم در اسپانيا و آرژانتين، شيلي و بقيه کشورها مي‌توانند از تفكرات ما مطلع شوند و اميدوارم در آينده اتفاق بيفتد. ما در اين سايت نظرمان را راجع به هر موضوع و حادثه اي در دنيا نشان مي دهيم، نسبت به محيط زيست، ظلم به زن در دنيا و آنچه در آرژانتين اتفاق مي‌افتد، حرفهاي ما در خصوص پروسه انقلابي در امريكاي جنوبي، مواضع و سياست هاي چين، روسيه و اروپا و جنگها و صلحهاي مختلف چيست؟ شما ديگر سايت‌هاي اسپانيولي شيعه را ببينيد، همه اش درباره نماز و روزه. اينها خوب و لازم است اما کافي نيست. از اين آموزه ها بيرون نمي‌روند و ابعاد ديگر اسلام را کمتر مطرح مي کنند. هنوز در ابتداي راه هستيم، بعضي‌ها فكر مي‌كنند وقتي جنگ تمام شد انقلاب ايران تمام شده ولي تازه اين پروسه شروع شده است. ما ديديم پروسه‌هاي انقلابي و اجتماعي زيادي فاسد شدند، تنها راه اين است كه به  بعد معنوي و روحاني هم توجه داشته باشند. امام(ره) بيش از اينکه يک انقلابي باشد يك مومن حقيقي بود. حرف من، حرف انقلابي نيست حرف مذهبي است. ما در مذهبمان ظلم و ظالم را محكوم كنيم. ما در اين انقلاب كساني را داريم كه عالم و عارف هستند پس امروز اگر مسيحي‌ها مي خواهند اين بعد را داشته باشند كه زندگيشان واقعي و حقيقي باشد بايد پيش ما بيايند. بهترين راه براي اينكه به اين بعد معنوي برسند همان پيروزي انقلاب اسلامي و دفاع از ستمديدگان دنياست كه اين انقلاب از اول تا امروز انجام مي‌دهد و اين رويکرد خيلي مثبت است و در آينده هم خواهيم ديد که چقدر موثر خواهد بود و مردم از آنجا و از آن طريق به ما نزديك و با مذهب اهل بيت(ع) و اسلام آشنا مي شوند.

     

    دسته بندي هاي برگزيده
    آرشيو راه