راه شماره 1 : بشارت پيروزي
تغییر باید کرد
گفتوگو با لئوناردو بوف
متفکر و الهيدان برجسته الهيات آزادي بخش
ترجمه: ع.ف. آشتياني
اشاره: در شرايطي كه دوسوم مردم دنيا از فقر و گرسنگي در عذاب و مصيبت به سر ميبرند، آيا ميتوان آرام و شادمانه زندگي كرد؟ لئوناردو بوف(Leonardo Boff)، متاله برزيلي و از بينانگذاران الهيات رهاييبخش معتقد است براي الهياتي كه مدعيِ مجاهدت در راستاي تحقق و گسترش عدالت در جهان است فرياد فقرا و ناله زمين دو سنگر و ميدان مبارزه براي حمله است. وي در اين مصاحبه، لوازم و پيشنيازهاي الهياتي را كه به اجراي تغيير و تحول اجتماعي متعهد است و درباره يقينش به امكانپذير بودن تغيير سخن ميگويد.
نظرات و ديدگاههايي كه در همايش جهاني الهيات و رهايي بيان شدند صرفاً بر يك منطقه خاص تمركز نيافته و درواقع تمام دنيا را در دايره خود گنجاندهاند. البته بايد يادآوري كرد كه آمريكاي لاتين به خاطر وضعيت خاصش، خاستگاه الهيات رهاييبخش بوده است. سوال اينجاست كه آيا نداي رهايي و آزادي را تمام دنيا به واقع و در عمل شنيده است؟
غريو اعتراض الهيات رهاييبخش عليه رنج و آلام بشري منحصر به يك منطقه خاص نميشود. هر جا كه سركوب، آه و فغان فقرا، ستمديدگان، و بهحاشيهراندگان در هر نقطهاي از دنيا بلند باشد چشمان الهيات رهاييبخش بدان سو مينگرد. البته اين بدان معناست كه صداي آن ناله و شيونها به گوش برسد. اما در شرايطي كه دوسوم مردم دنيا در چنگال فقر و گرسنگي اسيراند، آيا ميتوان آرام و شادمانه زيست؟ نشان انسانيت ما وجود شفقت و احساس غمخواري است. اين همبستگي در واقع معرف و شاخص انسانيت ماست كه بهتدريج در فرهنگ آلوده به ارزشهاي مادي گم شده است. گوش ما نه تنها بايد به فرياد فقرا شنوا باشد بلكه بايد به فغان و فرياد زمين نيز گوش كند. زمين و انسانها هر دو در معرض تهديداند. بايد براي تغيير اين اوضاع كاري بكنيم- چرا كه ديگر كشتي نوحي براي نجات اندكي از جمعيت زمين وجود ندارد.
آيا تغيير امكانپذير است؟
براي رفع نگرانيهاي بنيادي بشر بايد تغيير را به هر نحوي كه ممكن است به وجود آورد. دنيا با اين اوضاع كنونياش جهنم را به جاي حيات به بشر عرضه كرده است. من به ممكن بودن تغيير ايمان دارم، زيرا نميتوانم خدايي را كه دربرابر چنين دنيايي بياعتنا و بيتفاوت است بپذيرم. من آن خدايي را باور دارم كه به ياد فقرا و رنجهاي آنان است. لطف خدا به ما، توان مقاومت و توان رهايي ميبخشد و راههاي جديدي را به روي ما ميگشايد. الطاف خداي حي همه جا شامل ماست و از اين روست كه حيات در كنف حمايت و مورد دفاع اوست.
دنيا رو به بهبود نميرود، و تمايل به آزادي همه جا مشاهده ميشود. اما الهيات رهاييبخش در كشورهايي مانند آلمان، جنب و جوشي ندارد. اين امر را چگونه تبيين ميكنيد؟
اهداف الهيات رهاييبخش تنها درصورتي تحقق مييابد كه مسائلي نظير عدالت، سرنوشت فقرا و مستضعفين، بستر چالشهاي واقعي دين شده باشد. در اين موضوع، حساسيت ما به اهميت مسائل امروز دنيا امري مفروض و بديهي است. الهياتي كه به واقعيتهاي موجود واكنشي نشان ندهد به درد كليسا، علاقهمندان به دورههاي آكادميك، و خالي نبودن عريضه براي قال و مقالهاي روشنفكرانه ميخورد. چنين الهياتي با خداي زنده و حي و حاضري كه در تمام طول تاريخ وجود داشته است، ارتباطي ندارد و از پسِ تغيير دادن جهان نيز برنميآيد.
آيا حساسيت مورد نظر شما را ميتوان به نحوي از نو دامن زد؟
براي اين كار بايد به سازوكار دنيا بنگريد. مثلاً هر كسي كه تصاوير فقر، جنگ، فجايع و بحرانهاي اقتصادي را از تلويزيون ببيند ميتواند بگويد كه دنياي ما در بينظمي و آشوب دست و پا زده و ما بايد به اين وضع اعتراض كنيم. لذا طغيان معنوي را بايد جزء پيشفرضهاي الهيات رهاييبخش و هر نوع الهياتي كه متعهد به تغيير و تحول اجتماعي است، دانست.
آيا به گمان شما الهيات رهاييبخشي كه تغيير و تحول اجتماعي را سرلوحه مقدرات خود فرض نموده باشد ميتواند در جايي مثل اروپا ريشههايي عميق بدواند؟
مبدا الهيات رهاييبخش، ستمهايي است كه به بشر ميرود. ستم را در متن آن ميتوان كشف نمود. ببينيد مهاجران در آلمان چه وضعي دارند. آيا از امنيت برخوردارند؟ وضعيت فقرا و محرومين از امتيازات اجتماعي چگونه است؟ مردم آلمان و نهادهاي اجتماعي با آنان چگونه رفتار ميكنند؟ اين چالش فوري هر الهياتي است.
شوراي جهاني كليساها با عبارات عدالت، صلح و انسجام آفرينش، استعارهاي يافت كه آرمانهاي بزرگ دنيا را به هم نزديك ساخت. اين سه بعد را نميتوان از هم جدا نمود. زندگي بدون عدالت ممكن نيست.
دين نقش بيداركننده و خوراكدهنده معنويت انسان را برعهده دارد و اين به نظر من امري بس مهم است. بعد معنوي و روحاني، مبينِ تجارب ژرف روح، تجربه وجود و خدا در جهان است. اين معنويت در فطرت بشر سرشته شده و امري در انحصار دين تشكيلاتي نيست. وظيفه دين از نظر من گشودن فضايي براي امور معنوي انسان است. اگر اين مقصود حاصل شود آنگاه قلوب انسانها پرشفقتتر و رئوفتر شده، همبستگي افزونتري را شاهد خواهيم بود.
آيا الهيات رهاييبخش هنوز هم مرجع معتبري براي بحث و تبادل نظر در همايش اجتماعي جهاني ميباشد؟
الهيات رهاييبخش در دهه 1960 با شعارها و پيشنهادهايي متولد شد كه امروزه در همايش اجتماعي جهاني معرفي و عرضه ميشوند—آزادي و رهايي با سيرابشدن از سرچشمههاي معنوي و اخلاقي.
ارادهاي براي خدمت به فقرا و ضعفا، وحدت نيروها و دلها در حمايت از اين آرمان، و پيشروي به سوي اهدافي والا.
آيا الهيات رهاييبخش در خط مقدم همايش اجتماعي جهاني ايستاده بود؟
بايد بگويم كه ما كارمان را زودتر آغاز كرديم. اما همايش اجتماعي جهاني مجال و فرصت مناسبي براي اين مباحث است به ويژه بعد از تحريم اين الهيات توسط واتيكان كه منجر به فروپاشي جنبش حمايت از الهيات رهاييبخش شد. (واتيكان در سال 1984 كشيش كاتوليك، لئوناردو بوف را از تعقيب مباحث الهيات رهاييبخش منع كرد. كليسا در همان سال، بوف را محكوم به يك سال سكوت نادمانه كرد و بدين ترتيب او را كيفر داد. هشت سال بعد كه او با تهديدات تازهاي روبرو شده بود تصميم گرفت خود را از كسوت كشيشي خلاص و تلاشهايش را از مجاري غيرديني دنبال كند.)
شما درباره آگاهي از فقر سخن ميگوييد. چگونه بايد با اين موضوع كنار آمد و آن را مديريت نمود؟
ما متالهين و روحانيان جهان هميشه در مباحث همايش اجتماعي جهاني شركت ميكنيم، دقيقاً به اين علت كه ميخواهيم امكان و احتمال آگاهيبخشي به فقرا درباره برهه تاريخي زمانه كنونيشان را افزايش دهيم. اساساً ما بايد بر فقر غلبه كرده و ريشه آن را در جهان بخشكانيم. اين كار از طريق آگاهيبخشي بايد صورت گيرد و تنها از طريق شبكهها، احزاب سياسي، سازمانهاي غيردولتي، جوامع و گروههاي کوچک مسيحي و داوطلبان در سراسر دنيا عملي ميشود.
كليساي كاتوليك در مواجهه با تشديد بسيج و تحرك جنبشهاي اجتماعي چه مواضعي اتخاذ گرفته است؟
كليساي كاتوليك از درون شاهد تنشهاي قدرتمندي بوده است. واتيكان همواره علاقهمند تقويت قدرت كليسا بوده نه ساختن دنيايي بهتر. بخشهايي را در واتيكان داريم كه از جرج بوش حمايت مي كنند، اما مترقياني هم در كليسا ظهور كردهاند كه به يك فرهنگ بالغ و آكادميك معتقدند و همان گزينه مورد نظر براي فقرا و ضعفا را تعقيب مينمايند. ما خواستار كليسايي مذهبيتر هستيم، و نتيجتاً كليسايي را تاييد ميكنيم كه به نيازمندترينها روي بنمايد. كليسا در ميانه و در بطن مردم است، و مستقيماً با جماعتها و اجتتماعات پيوند ميخورد. لذا نميتواند دين را صرفاً تبديل به يك عامل عافيتطلبي و بيخيالي كند. بلكه برعكس بايد از برهههاي انفجار خشم، مقاومت و آزاديخواهي دفاع كند. جامعهاي جديد در حال بناشدن است، بشريتي جديد در حال آفرينش است لذا بايد با اين پديده همراه و همگام شويم.
از بوش صحبت كرديد، وقتي كه دوباره انتخاب شد واكنش شما چه بود؟
پدر بِتو(Betto){کشيش معروف بزريلي و از هواخواهان الهيات رهايي بخش که مجموعه گفتگوهايش با فيدل کاسترو تحت عنوان کتاب«فيدل و مذهب» منتشر شده است} در باب اين انتخاب مجدد نظريه جالبي بيان كردند. ايشان گفتند: بعد از بوش، آرمانشهر جايش را به تنگنظري و كوتهبيني خواهد داد.
در الهيات رهاييبخش، اشاره مستقيم و صريحي به كاربرد زمين شده است. آيا دنيا در مسير استفاده صحيح از محيط زيست گام برميدارد؟
ما زمين را از ياد بردهايم. اما بشريت دوباره در حال بهادادن به زمين است. خود كه كار ميكنم ميكوشم همواره محتاط باشم. بيشتر ما در كارهايمان به اكولوژي توجه داشته و تلاش ميكنيم از تخريب كامل پيشگيري نماييم. مثلاً فكر ميكنم برنامه كار 21(طرح سازمان ملل براي توسعه پايدار) بسيار حائز اهميت است. در اين برنامه به موضوعات زيستمحيطي زمين پرداخته شده، و زماني كه آتشبس براي نجات طبيعت الزامي است تعيين گرديده، تا مدتي آزادانه به ترميم خود بپردازد و آنگاه استفاه مجدد از منابع طبيعياش آغاز شود. اين همان آرمانشهرِ تحققيافتني است.
همايش جهاني الهيات و رهايي که هر چند ساله توسط نهادهاي وحدت كليسايي آمريكاي لاتين برگزار مي شود و درصدد است راهها و روشهايي براي گسترش عدالت و همبستگي در دنيايِ جهانيشده بيايد.
|