راه شماره 1 : بشارت پيروزي
پدر مادر ما متهمیم!
نگاهي به فيلم سبز کوچک، ساخته غلامرضا رمضاني
محمدحسين باقري
محمد ناصري, دانش آموزي كه در مسابقه داستان نويسي شركت كرده و داستانش با عنوان هيچكس نبود برنده شده و حالا بايد به «مناسبت 15شعبان» برود جايزه اش را بگيرد,اما در طور يكروز تا شب 15 شعبان اتفاقاتي براي او مي افتد كه فرصت حضور او را در جشن و شادماني برنده شده مي گيرند.
سبز كوچك يكي از دو فيلم برگزيده من است از جشنواره فيلم امسال پرو ديگري فرزند خاك محمد علي آهنگر در ميان ساخته هاي داخلي روايتي انتقادي ,عدالتخواهانه و شيعي از روابط اجتماعي آدم ها نه در يك تقابل كليشه اي و در يك لايه, كه در لايه هاي آشكار و پنهان آن روابط اجتماعي انسانها, همواره مستلزم نوعي اعمال قدرت و مقاومت است. اگر چنين اعمال قدرتي بر محور حق صورت نپذيرد ظلم ناميده مي شود و در فرهنگ و ادبيات همه اديان مذموم اما هر نوع مقاومتي در برابر آن مورد پسند همه اديان و همه تلقي هايي كه از انها بيان شده نيست.آنچه در اين قيلم روايت مي شود حكايت اعمال قدرت ها و مقاومت ها س كه از شد زاويه قابل بررسي است.
الف: روايت ظلم ها كا از نگاه ها فاقذ دقيق موشكاف و حساس كودك در لايه اي مختلفي به نمايش در ميآيد
1)دعواي كودكانه دانش آموزان بايكديگر و ظلمي كه در نتيجه تغيير جايگاه ظالم و مظلوم در تحليل والدينشان رخ مي دهد.پسري كه در دفاع از خود با پسر تزريقاتچي زن درگير مي شود و سر پسر در ميانه دعوا شكسته مي شود و مظلوم ,ظالم مي شود و....
2) ظلم شوهران به زنان، كه تجلي آن در داماد خانواده است كه زنش بر اثر دعوا قهر كرده و به خانه پدر پناه آورده است
3)ظلم كارفرما به بچه ها كه در رابطه پسر عمه محمد ناصري,كودك فيلم و فرازمند فرشفروش (رضا فياضي) ديده مي شود كه حقوقش را نميدهد و در نهايت براي پول در آوردن به تهران ميرود. سفر خوشبينانه اما، با ظلم هايي در انتظار پسر.بعداز آن در رابطه فرازمند و محمد ناصري رخ مي دهد كه ادامه داستان است.
4)ظلم كارفرما به زنان قاليباف در نمائي كارگردان با حركت دوربين گاوصندوق پراز پول فرازمند را نشانمان مي دهد و دروغهاي فرازمند پشت سرش قطار ميشود كه پول ندارد و دستمزد قاليبافها هم كمتر خواهد بود؟ کارگر فقط بايد كار كند و در مزد و حقوق خود چون و چرا نداشته باشد و بگويد خدا بركت .
5) ظلم كارفرما به كارگران كه در رابطه فرازمند و پدر بچه (حسن محجوب)بخوبي منعكس مي شود و گوشه اي ديگر تعامل فرامند با قلندر گاريكش در بازار نمود مييابد.
6)ظلم پدر به دختر در جائيكه پدر بچه فيلم به دفاع از دخترش كه باحالت قهر به خانه پدري پناه آورده بر نمي خيزد و به او دستو مي دهد كه به خانه شوهرش بر گردد.
7)ظلم همسايه ها به يكديگر در جايي كه زن تزريقاتچي تنها در دفاع يك طرقه از فرزند خود به نيروي انتظامي محل شكايت و به پدر محمد هم توهين مي كند پسري كه خسته از همه ظلم ها و در حال فرار به خط آهن مي رسد. حركت قطار تجلي سنگيني بار ظلمي است كه بر مظلوم وارد مي شود.
زمينه تاريخي و زماني كه كل فيلم در آن روايت مي شود يك روز قبل از 15 شعبا ن است اين همزماني اتفاقي نيست و اشاره و ارتباط دقيق هم با اين ظلم ها پيدا مي كند,15 شعبان سالروز تولد منجي مظلومان عالم است در نگاه موعود گرايانه شيعه. اما از چنين نگاهي تفسيرهاي متفاوتي در طول تاريخ ارائه شده است و از قضا نقطه قوت كارگران در نقد يا زير سوال بردن يكي از اين تفسير هاست. تفسيري از انتظار مبتني بر اين قاعده است كه در عصر غيبت هيچ حكومت عادلهاي شكل نمي گيرد تا زمين از ظلم پر نشود امام زمان ظهور نمي كند .بنا بر اين انتظار ظهور آقا انتظار انفعالي است كه طي آن مبارزه سياسي –اجتماعي با ظلم و ريشه هاي آن محل مي ماند و از اين فرهنگ چيزي جز اجراي مناسك اميدواري باقي نميماند ظالم و مظلوم هر دو بين آنكه نسبت زندگي عمل خود را با زندگي آرماني زمان ظهور تطبيق دهند در اين مناسك شركت مي كنند و انتظار هيچ ربطي به زندگي فعلي و روزانه انسانها ندارد.تفسير ديگري از انتظار معتقد است كه مومنان بايد زمينه هاي ظهور امام عصر را فراهم كنند و انفعال با انتظار همخواني ندارد.مظلوم منفعل الانتظار كارگردان از زاويه كودك فيلم –محمد ناصري –بخوبي اين دو نوع نگاه را ترسيم مي كند.پدر خانواده كه وقتي به تابلوي يا اباصالح المهدي مي رسد دستها را بلند مي كند و تنها براي ظهور دعا مي كند اما در زندگي عادي خود به محمد توصيه ميكند كه آدم بايد با مردم مدارا كند ,آهسته برود و آهسته بيايد. و در عمل نه به دامادش اعتراض مي كند و نه حتي جرات دارد كه به فرازمند (كارفرمايش) بگويد كه پسرم را ساعت 3 بعدازظهر مرخص كن برود جايزه اش را بگيرد.پدر مردي است منفعل در برابر ظلم ,فرهنگ انتظارش هم انفعالي .او حتي بطور معكوس هم عمل مي كند آنجا كه پسرش به دامادشان اعتراض مي كند كه به چه حقي خواهر مرا مي زني؟با عتاب مي گويد تو چيكارهاي؟ مامور قانوني؟ يعني آرام باش و ظلم را بپذير
2)ظالم منفعل الانتظار فرازمند فيلم هم در داخل مغازه به پسر دستور مي دهد كه روي قاليچه اي كه كنار مغازه آويزان است با پنبه بنويس يا قائم آل محمد و بعد در توضيح به محمد مي گويد كه 15 شعبان را دست كم نگير بچه! منجي عالم بشريته! هيمن در حد شعار، اما هم او در رابطه شغلي اش نمونه عيني يك كاسبكار ظالم است شايد باپنبك نوشتن هم تجلي منتظران پنبد باشد چيزي كه شبيه آن را در مورد پهلوانان بكار مي بريم پهلوان دروغين را پهلوان پنبه مي ناميم شوهر خواهر محمد هم كه در دقايق پاياني در ميان مداحان اهل بيت شب مراسم 15 شعبان ديده ميشود, مردي است منتظر ظهور و يك مذهبي فعال كه مراسم را مياندازد و با حركات دست در كنار مداح اصلي به مجلس شوري ميدهند اما، در خانه به زنش ظلم ميكند و در عين حال مناسك انتظارش هم بجاست
3)مظلوم فعال الانتظار يا پسر فيلم که شاهد هر دو تجلي ظلم ها و انتظار منفعل است .پسر ابتدا در مواجهه با همسالان مغموم است در كلاس زمين مي خورد و بيرون مدرسه كتك، اما منفعل نيست. وقتي دامادشان براي بردن زنش مي آيد به دفاع از مظلوم مي پردازد و به او اعتراض مي كند كه به چه حقي خواهرم را مي زني ؟او از درگير شدن پرهيز مي كند اما وقتي در مواجهه با پسر تزريقاتچي زن مجبور به دعوا مي شود مغلوب نيست و البته ناخواسته سر پسرك را به ديوار مي زند و مي شكند و خود عامل شكايت از پدر مي شود .پسر با روشهاي غير اخلاقي احقاق حق هم مبارزه ميكند و آنجا كه پسر عملهاش, ناتوان از گرفتن حقوقش از فرازمند, فرش كوچك آويزان از مغازه را مي دزد و به دنبالش مي دود و از معامله غلط پسرجلوگيري مي كند.پسرتوان مواجهه با ظلم فرازمند را ندارد ,اما وقتي هنداونه اي كه تا منزلش برده مي شكند در برابر توهين هاي كار فرما كوتاه نمي آيد و مي گويد چرا به بابام فحش مي دي؟ مگر تو كي هستي؟هيچكاري هم نمي تواني بكني. بنابراين فرهنگ انتظار فعال شجاعت مي طلبد و اعتراض مي خواهد, اما اخلاق را زير پا نمي گذارد, هر دوي اينها باعث مي شود ظالم و مظلوم منفعل (فرازمند و پدر)هر دو در پي سر كوب (انتظار فعال)برآيند و هر دو از سر ترس, يكي ترس از دست دادن شغل و ممر درآمدش و ديگري ترس از تسري جسارت پسر كارگر در برابر خدايي كارفرما در محيط كار. پسر فرار ميكند و در پشتبامها راه به انباري ميوه ميرسد و مخفي مي شود, ميوهفروشان در جستجوي دزد, پدر در جستجوي پسر را دستگير مي كنندبه حيال اينكه دزد واقعي است. اما، پسر از مخفيگاه بيرون مي آيد و به همه مي فهماند كه پدرش به دنبال او بوده و بعد محكم فرياد مي زند که بابام دزد نيست بابام دزد نيست. نگاه رضايتمندانه پدر حقطلبي فرزند را ستايش ميكند.
اسم داستاني هم كه محمد نوشته است مسماي همين زمينه تاريخي است. هيچكس نبود داستان هم از اين قرار است كه يك دختر مظلوم روز 15 شعبان ميخواهد تا امام زاده برود جالب است تنها چيزي كه ما از اين داستان در طول فيلم مي فهميم همين يك خط است كه البته محمد براي كار فرمايش تعريف مي كند,درست در همان مكاني تعريف مي شود كه در عالم واقع هم به دختر قاليباف و مادرش ظلم مي شود,يعني دغدغه پسر خيالي نيست,داستان ذهني و تخيلي نيست .درد پسر بيچاره يك درد اجتماعي عيني است.نكته ديگر اينكه دقيقا محمد از همانجا كه مي خواهد ادامه داستان را تعريف كند و تلاش دختر را براي احقاق حق يا دعا كردن براي گرفتن حق بيان كند,صداي پرخاشگرانه ظالم عيني (فرازمند) به بچه ميگويد "بسه ديگه" برو سر كارت, برو شيشه ها را پاك كن. طبيعي است ظالمان از مبارزه با ظلم خوششان نمي آيد,حتي از شنيدن داستانش هم.
اما كارگردان در ميانه فيلم بيكار نمينشيند و در صحنهاي كه محمد در حال فرار از فرازمند به خانه عمه اش پناه مي برد,از زبان شوهر عمه به تحسين اين ظلم ستيزي مي پردازد و مي گويد بالاخره يكي هم بايد پيدا بشه كه زير بار ظلم نره
پسري كه خسته از دفاع از خوشتين در مواجهه با كودك همسال و كار فرما در حال فرار به پشت مغازه ساعت فروشي مي رسد نيز تصويري تمثيلي از همين زمينه تاريخي است. پسري خسته از انواع ظلم ها به ساعت ها نگاه مي كند,اما هر ساعتي ,وقتي را نشان مي دهد و متفاوت از ديگري ,كودكي در جستجوي زمان دقيق است كه ببيند آيا به جلسه گرفتن جايزه مي رسد؟آيا جلسه تمام شده است ؟چند ساعت مبارزه كرده است؟اما ساعتها هم اضطراب كودك را بر طرف نمي كنند.كار از اينكه بپرسند الان كجاست و چه ساعتي است گذشته مظلومي در تاريخ گمشده است. اما اسم زيباي فيلم به كمكمان مي آيد و مظلومي كه در فرهنگ انتظار فعال زندگي ميكند نه سايه و تاريك كه سبز ميشناسد و دگر دانش آموز باشد سبز کوچك. منتظر ظهور سيدي سبز پوش كه خود در مسير سبز نبوي گام برداشته و بر ضد ظلم اعتراض كرده است. اسم،محتوا و موضوع فيلم همه ديني است ديني نه فردي كه اجتماعي, عدالتخواه.
پسر در نهايت وارد شب 15 شعبان ميشود و بار ديگر دو نوع فرهنگ انتظار در روايتي تصويري و در سكوت مقابل هم قرار ميگيرند. محمد وارد مجلس جشني مي شود، او كسي است كه ظاهرا به همه از پدر, مادر, معلم و همكلاسي تا كارفرما ظلم كرده است, امام در حقيقت مظلوم واقعي است و اوست كه از ته دل بيصدا فرياد ميزند: يا ابا صالح مدد.كمكخواه و مددجوي واقعي از امام عصر آن منتظر فعالي است كه در مسير مبارزه و براي غلبه بر ظلم از مولايش مدد مي جويد در اين صحنه (پسر جمله اي نمي گويد چون مدد جويي او مناسكي نيست تماشاگر در اينجا با تمام وجود با پسر همنوا ميشود و مدد ميخواهد اما به جمع توجهي ندارد.
محمد از مجلس اول خارج مي شود و وارد جشني در بازار مي شود اما مردي كه شيريني تقسيم مي كند مانع ورود او ميشود. كيك و نوشيدني به او ميدهد و نظر به پيراهن كثيف و صورت خسته كودك به او تشر ميزند كه "برو ,بيرون"!
مجلس جشن اميد مظلومان در بازار,جايي براي پناه دادن به كودكي بيپناه ندارد و همين جاست كه طنز تلخ و گزنده شكل ميگيرد. پسر براي شستن دست و صورت خود كنار شير آبي مي نشيند و همزمان پير زني فقير همان كيك و شربتي كه محمد بر سكو گذاشته است را برميدارد و بيصدا ميرود. از مجلس جشن انفعالي پولدارها تنها همين كيك و شيريني است كه به فقرا مي رسد. در فرهنگ انتظار فعال همه چيز جهتدار است, اما فرهنگ انتظار منفعل جشنهاي انتظارش هم در جهت ارضاي حس شهرتطلبي پولدارهاست به نيكي در اذهان و نه در جهت كمك به فقرا.
در صحنهي پاياني, گره ظالم و مظلوم براي پدر باز مي شود و زن قاليبافي كه شاهد افتادن و شكسته شدن هندوانه در خانه فرازمند بوده و مجادله محمد و فرازمند را ديده ميخواهد پدر را مطمئن مي كند كه حق با محمد است اما وقتي پدر حوصله گوش كردن به حرف هاي زن را ندارد و به راه خود ادامه مي دهد, زن قاليباف جمله اي كليدي ميگويد تو كه گوش شنوا نداري. حرف مرا بشنوي كي فرزندي؟! كنايه از اينكه هر كس گوش شنوايي براي شنيدن سخن حق نداشته باشد ظالم است. پدر كه متوجه حقيقت ميشود به خانه ميرود و از فراد ديگر در خدمت ظالم قرار دانمي گيرد.فرهنگ انتظار فعال تكثير شده است از پسر به پدر. چراغ مبارزه با ظلم نه تنها خاموش نشده كه پرنورتر شده و عدالتخواهي جسارت ابراز بيشتر يافته است فرهنگ انتظار منفعل بر محمد اعمال قدرت كرد,اما محمد به عنوان عامل فرهنگي فعال در برابر آن مقاوومت كرد و تكثير شد.
ت:تضادها؛ پيام اصلي فيلم از ميان تصادها بيان مي شود .تضاد پسر و پدر در روابط اجتماعي ,تضاد جشن هاي ظاهري و ظلم هاي واقعي در زندگي روزمرده ,تضاد ريخت و پاشها ي مناسكي و فقر فقرا(زني كه كيك و شيريني را برداشت) تضاد در روابط اجتماعي تنها راه برون رفت از اين تضادها هم ظلم ستيزي ,عدالتخواهي و مقاومت است تضاد فقر وغني
پ: سيطره كميت, تضادهاي اصلي فيلم سراسر تقابل كميت و كيفيت است. به تعبير رنه گنون كه دوره آخرالزمان را عصر سيطره كميت مينامد در اين فيلم نيز در مسير تضادها اجتماعي كميت غالب است و جلوه هاي مختلف محتوايي و بصري مييابد. جلوه هاي محتوايي دو نحوه مواجهه انسانها با ظلم و ظالم متجلي ميشود كه اغلب حالتي انفعالي دارند, اما محمد در برخوردي كيفي به مبارزه فعال برميخيزد و سمبل نوعي فرهنگ انتظار است كه به كيفيت فعلي زندگي انسانهاي اين زماني–اين مكاني هم توجه دارد.
كوچه هاي چراغاني, انواع پارچهنوشتهها ازدهام جمعيت و صداهاي شعار جشن و سرور از بلندگوها به گوش ميرسد همه تجلي كميت اجراي مناسكي انتظار است, اما، آن طرف قضيه كيفيت اعتراض است كه اگرانديسمان ميشود و درتقابل با اين سيطره قرار ميگيرد. كميت بعدي زمينه اي است كه انفعال در آن بزرگ شده و ظلم پذيرفته ميشود تا چرخ اجتماع بچرخد و هر مواجهه كيفي با اين نظم جمعي كمي، هم زندگي مواجهه كننده را از حالت عادي خارج مي كند و هم كساني را كه بر لبه اعتراض اين مواجهه قرار مي گيرند.فرازمند يك بازاري نسبتا محترم است كه با اين برخورد بي مجابا در كوچه ها به دنبال محمد مي دود و محمد پسر بچه جسوري است كه بخاطر اعتراضش به جشن نميرسد و آورگيها ميكشد اما در نهايت اعمال كمي قدرت راه بجايي نمي برد و اين مقاومت كيفي است كه پيروز مي شود.
قطعا مخاطب چنين فيلمي تنها كودكان و نوجوانان نيستند بلكه خواص جامعه را هم مد نظر دارند به نظر مي رسد اهميت اين فيلم از منظر جامعه شناسي دين,از فيلم زير نور ماه مير كريمي بسيار بيشتر باشد ,چرا كه دغدغه هاي فيلم مير كريمي تشريح وظايف تبليغي و اجتماعي روحانيت است از نگاه يك طلبه جوان اما در فيلم سبز كوچك به تقابل دو نوع تفسير از فرهنگ انتظار پرداخته است موضوعي كه در جامعهاي با حكومت ديني براي آسيبشناسي حركتها و تداوم آرمانها اهميت اساسي دارد.
|