راه شماره 2 : نظارت شعاري
دهاتیها: مخلفات آثار هنری!
بررسی نگاه آثار هنری به روستایی و شهرستانی
علی محمد مؤدب
از زمانی که فناوری وارداتی و صنعت مونتاژ (این واژه را میشود به سر همبندی! ترجمه کرد) وارد این سرزمین شد. شهر و شهری اهمیتی بیهوده و بادآورده یافت. باد صبا جای خود را به پستچی داد،جویبارها تبدیل به لوله کشیها و جدولهای فاضلاب شدند، باغ تبدیل به پارک (یا به تعبیر فرهنگستان بوستان شد) به یکباره نسبت جمعیت روستاها و شهرها معکوس شد و به طور خلاصه مرکز جهان تغییر کرد و کوهپایههای تهران اسطوره شدند1.
در این یادداشت قصد بحث و بررسی جنبههای سیاسی –اقتصادی و... این ماجرا را ندارم. به هر حال با هر تحلیلی امروز همه پی برده ایم که شهرمحوری بیرویه و به خصوص تهران محوری شرم آور ما، نتیجهای جز خسارت به بار نیاورده است.فرو پاشی بنیانهای اقتصادی و اجتماعی و هزاران مصیبت دیگر که حالا حالاها برای ترمیم و تصحیح آن وقت نیاز است.اما برای تصحیح این جریان از کجا باید شروع کرد؟
نخستین قدم در این مسیر تصحیح رویکردهای فرهنگی است.شهرستانی و روستایی باید به همان اندازه محترم باشد که شهری و تهرانی. من به ترتیب تجربه زندگی در روستا،شهرستان،شهر و تهران را داشته ام. بسیاری از شما هم احتمالا چنین تجربهای را داشته اید و حتما تصدیق میکنید که با ارتقاء محل زندگی،حتی بدون هیچگونه ارتقاء در وجود و قابلیتهای خودتان،به ناگهان از حرمت اجتماعی بیشتری برخوردار شده اید.(یادم است وقتی از دبیرستانی در مشهد که آن زمان مرکز استان خراسان بزرگ بود به دبیرستانی در شهرستان کوچک تربت جام منتقل شدم،این تجربه را به طور کامل داشته ام. به ناگهان آن زمان حتی از مکانت اجتماعی(موقعیت یا پوزیشن!) بالاتری از دو هم کلاسی نسبتا میلیونرم(میلیون آن زمانها عددی بود!) برخوردار شدم!
دلیل این نوع برخوردها چیست؟ به نظر میرسد پس از کیفیت محترمانه زندگی در شهرهای بزرگ – یعنی برخورداری از آسانسور و پارک و سرسره و فواره و سینما و بیمارستان و ترافیک! و... - مهم ترین نقش را آثار هنری و رسانهها داشته باشند.جوانهای قدیم یادشان است که تقریبا در همه فیلم فارسیها، دهاتیها و شهرستانیهای ساده خوشمزهای حضور داشتند که نمک فیلم بودند2.این ماجرا تا به امروز همچنان ادامه دارد و همچنان این تیپ (دهاتی،رشتی،ترک،لر و... کم و بیش در آثار سینمایی و تلویزیونی ما حضور دارد).هدف از حضور این تیپ معمولا دو چیز است یکی ایجاد موقعیتهای کمیک و شاد حاصل از مواجهه سادگی (بخوانید تقریبا بلاهت) این تیپها با شخصیتها و فضاهای شهری و دیگری ایجاد لحظههایی رمانتیک و عاطفی ناشی از حضور رویا گونه الگوی انسان پاک و نجیب منقرض شده در لابلای خشونت و ناگزيری زندگی شهری2.
متاسفانه شهرستانیها و روستاییها در آثار هنری ما عمدتا تیپ هستند نه شخصیت و بیشتر حاشیه هستند، هیچ گاه در مرکز و محور آثار قرار نمیگیرند.(در سالهای آغازین انقلاب بعضی آثار در روستا ساخته شد و در فیلمهای سینمایی یک سری قهرمانهای روستایی ظهور کردند که این جریان تحت تاثیر فضای انقلابی ایجاد شده بود و متاسفانه ادامه نیافت3. در سالهای اخیر هم که اصولا سینمای ایران قهرمان از هیچ خاستگاهی ندارد.) جالب است که در کنار محو شدن و حذف تصویر روستا و شهرستان،اخیرا در اغلب مجموعههای تلویزیونی رفت و آمد مداوم به خارج صورت میگیرد و فضاها و لوکیشنهایی از اسطوره خارج ! کم کم دارد به جزیی از هویت آثار تلویزیونی تبدیل میشود. روستاییها معمولا متعلق به روستایی موهوم اند و پوشاک و لهجهای تلفیقی،من در آوردی و مسخره دارند و بدین گونه است که هیچ کس دوست ندارد با آنها هم ذات پنداری کند. آنها مخلفات آثار هنری هستند!
حتی در آثاری که کاملا به روستاییها و شهرستانیها اختصاص دارند نیز روستاییها موضوع قرار میگیرند و فاعلیت و نشاط و زندگی ندارند.شاید بارز ترین مثال این نوع رویکرد که بسیار به رویکرد خاورشناسان نسبت به سرزمینهای ما نزدیک است؛ نوع مستندهایی باشد که معمولا در برنامههای صبح و ظهر نیز در ساعات پرت و بیبیننده شبکهها همچون غروب پخش میشود.در این برنامهها – با عرض معذرت!- حرکت دوربین بسیار به حرکت دوربین در فیلمهای حیات وحش شبیه میشود و گوشه و کنار زندگی روستاییها و عشایر را نشان میدهد. حتی در برنامه دو قدم مانده به صبح از شبکه محترم چهار، تصویر دختران و زنان روستایی و عشایری به عنوان تزیین و حشو با همراهی موسیقی مناسب، لابلای برنامهها پخش میشد! به طور محال فرض کنید قرار باشد این نوع حرکت دوربین در خانه و محیط زندگی یک شهری اتفاق بیفتد.آن شهری آیا اصلا اجازه خواهد داد و بعد از اجازه فکر کنید چقدر بابت این برنامه مطالبه پول خواهد کرد؟
در یکی از برجسته ترین آثار سینمایی جشنواره فجر امسال، دوربین کارگردان بین المللی و جهانی ما آقای مجید مجیدی – که همه ما هم به ایشان ارادت داریم - از موضعی فرهیخته و متبختر، زندگی انسان روستایی را همچون زندگی –ببخشید!- یک حشره، موضوع تفلسف تصویری خود قرار میدهد5.آرمان شهر مهران مدیری در مجموعه طنز شبهای برره نیز روستایی من درآوردی و خیالی بود که با ویژگیهای فوق الذکر هم خوانی داشت. در حوزه ترانههای این سالها هیچ چیز برجستهای به یادم نمیآید و ترانه معروف دهاتی از کارهای شادمهر عقیلی، با ترانهای از استاد محمد علی بهمنی نیز رویکردی رمانتیک دارد. شاید بهترین برخورد با روستا و شهرستان در حوزه شعر صورت گرفته باشد.آن هم به این دلیل که تقریبا تمام شاعران برجسته سی ساله اخیر روستایی و شهرستانی بوده اند.
در تمام آثار تلویزیونی که عید امسال از صدا و سیما پخش شد همین رویکرد حاکم بود، همان دهاتیها و شهرستانیهای ساده خوشمزه با لهجههای رشتی و ترکی و.. کم و بیش حضور داشتند. و هیچ قصهای در شهرستان و یا روستا نمیگذشت.متاسفانه در یک دور باطل بخشی از دلایل این همه پرداختن به شهر،حضور بیشتر سرمایه در شهر است و بسیاری از تنشها و بحرانهای سازنده قصه معمولا در اطراف سرمایه شکل میگیرند. با این همه باید بپذیریم که مهم ترین نیاز انسان احترام است و تا همه ایرانیان به یک اندازه احترام نداشته باشند و در آثار برجسته ادبی-هنری – رسانهای که امروز به هر دلیل مهم ترین آینههای اجتماع اند، خود را دوست داشتنی و محترم نبینند، عدالت و توسعه همه جانبه و متوازن، جز رویایی خام و نوجوانانه نیست.
1. نگاه کنید به کتاب اسطوره تهران اثر جلال ستاری،تهران،دفتر پژوهشهای فرهنگی،چاپ اول،1385
2. شاید حضور غیرقابل حذف شبه کمدینی به نام میری که لهجه رشتی داشت در بسیاری از فیلم فارسیها با ربط و بیربط به قصه، برجسته ترین مثال از دوره فیلم فارسیها باشد.
3. فیلم آواز تهران با بازی ابوالفضل پورعرب در نقش جوانی شهرستانی که به تهران آمده است و در مواجهه با جوان خلافکار و کلک تهرانی با بازی بیژن امکانیان،الگوی انسان نجیب منقرض شده را ارائه میدهد و با ازدواج با خواهر او (با بازی افسانه بایگان) عشق را به تهرانیان تقدیم میکند و آنان را از بخشی از تبعات اعمال خلافشان نجات میدهد از این گونه است که البته جوان شهرستانی آن قهرمان و فعال است اما بیشتر عملش انفعالی است.
4. برخی آثار سینمایی این سالها همچون دو چشم بیسوی محسن مخملباف از این گونه اند.شاید یکی از تاثیرگذار ترین این گونه آثار فیلم مسافران مهتاب مهدی فخیم زاده باشد که قهرمانان دوست داشتنی آن نمکی با بازی خود کارگردان و برادر نمکی با بازی حسین گیل از قهرمانان ماندگار آثار سینمایی این دوران است.همچنین آثار گروه تلویزیونی جهاد سازندگی و برخی کارهای گروه شهید آوینی، در حوزه کارهای تلویزیونی سال های آغازین انقلاب از جمله آثاری است که تا آن جا که به یاد دارم خود روستایی در آن حرف میزند
5. گونهای دیگر از حضور روستاییان در آثار هنری و رسانهای حضور نمادین است که عمدتا در آثار جریانهای روشنفکری و شبه روشنفکری اتفاق میافتد.کهن الگوی این گونه را میتوان فیلم گاو داریوش مهرجویی دانست.در این گونه روستا و روستایی بهانهای است برای حرفهای فیلمساز.متاسفانه یا به هر حال! بسیاری از آثار هنوز هم چنین رویکردی دارند.
|