راه شماره 14 : آرزوي حکومت بي دردسر
قرآن کتاب درسي بچه هاست گفتگو با حجت الاسلام نظافت مدیر مدرسه علمیه حضرت مهدیحجتالاسلام محمدجواد نظافت يزدي روحاني انقلابي و جامعی است كه با تسلط کمنظيرش بر قرآن و نهجالبلاغه، جوانان انقلابي مشهد را شيفته خود كرده. روحانيیي كه سالها بعنوان تخريبچي درجنگ حاضر بوده و با بسیاری از رزمندگان باسابقه مشهدي سابقه دوستي داشت. اما مهمترين ويژگي كه ايشان را از ديگران متمايز مي كرد، اخلاص در عمل و دوري از شهرتطلبي و پولپرستي بود. حدود چهار سال پیش فکر تاسیس مدرسهای علميه با فكري جديد را مطرح کرد. مدرسه اي كه قرار بود، با در پيش گرفتن فكر و راهي نو، بر مسير آموزشي طلاب علوم ديني تأثير بگذارد. مدرسه حاج آقا نظافت، بالاخره راه افتاد و به تدريج بر مدار نظمي قرار گرفت كه عدم حضور ايشان هم باعث زمين خوردنش نميشود. چند سال بعد و پس ازسخنان رهبر انقلاب درباره ضرورت شتاب گرفتن جريان تحول درحوزه هاي علميه، بهعنوان معاونت آموزش و پژوهش شوراي حوزه علميه خراسان منصوب شد و در نه ماه مسؤوليتشان، به اندازه سالهاي پيش از آن فعاليت كردند. اما اين مسؤوليت هنوز به يك سال نرسيده بود كه خبر استعفاي او حيرت طلاب مشهدي را باعث شد. مدتي بعد حجتالاسلام نظافت، در پيامي كوتاه دلايل استعفاي اجباريشان را اينچنين ذكر كرد: "فضلا و طلاب عزيز، استعفای حقير به دليل:1- تفاوت ديدگاه درباره سرعت و شيوه تحول، 2-فقدان ساز و كار تحول مورد تأكيد رهبر معزز و نماينده معظم ايشان بوده. اين مسأله نبايدباعث اختلافات شود (نظافت)" آنچه میخوانید ویراسته گفتگویی است با ایشان.

بذرهایی که فقط جوانه میزنند... مثل همه جوانان متأثر از حركت امام و روح جنگ، بعد ازجنگ به فکر کار براي حفظ ارزشها افتادم. درکنار درسی که میخواندم، شروع به کار با جوانها كردم. اما بعد از مدتي، دیدم آنطور كه بايد جواب نمیدهد. وقتهایم مثل گوشت قربانی میشود. از این جلسه به آن جلسه، از این هیئت به آن هیئت. ديدم اينها مثل بذرهایي است که جوانه میزند اما کسی نيست که به آنها رسیدگی کند. قرآن میگوید «کزرعٍ اخرج شطئه فآذر و استغلظ» پیامبر و یارانش مثل بذری هستند که کاشته شدند و بصورت نهال کوچک درآمدند و بعد روی پای خودشان ایستادند. آرام آرام متوجه شدم ما نیروی کارآمد و طلبهاي كه توی خط مقدم و دردمند باشد، کم داریم. ژست آموزشی نداریم پیشنویس برنامه پنجم توسعه، بخش فرهنگیاش را نگاه میکردم. دیدم کلی طرحهای مطالعاتی دارد اما کمتر عمل میشود. ما نه خیلی عملیاتی و نه خیلی مطالعاتی شروع کرديم و سعی کردیم ما بین حرکت کنیم. با آقای پارسا نشستيم. من گفتم میخواهم چنین کاری بکنم، کمک میکنید؟ گفت بله. بعد ایدههای ذهنيمان را روی کاغذ آوردیم شاید یک ساعت در همان ابتدای کار وقت برد. اصول مدیریتی، آموزشي و تربیتیمان را نوشتیم و آرامآرام تکمیل كرديم و رسيديم به يك مرام نامه. فكر ميكنم اولین بار است که یک حوزه علمیه برای حرکتش مرامنامه مینويسد. مبنای کلی هم این است که آموزش را مبتنی بر تربیت و انگیزش قرار دهيم. یعنی موتور افراد را با بصیرت روشن كنيم؛ بطوري كه مدام شارژ و کارآمد باشد. به نظر ما روحانیت چند کارکرد دارد: طبابت، تعلیم و تبین دین، پاسخگوئی به شبهات، دفاع و ترویج و تبلیغ. در بخش طبابت پزشكعمومي هم وجود دارد. پس برنامهها را طوري ديدهایم که طلبه سال به سال احساس مفید بودن و کارآمد بودن کند. دشمنشناسي، زمانشناسي، دردمندي و عشق به جامعه، هدفمندي، انگیزه بالا، کارآمدی و... هم برايمان مهم است. برای هر کدام از اينها راهکار تعریف کردهایم. از طرف ديگر برای اصول مدیريتيمان اصولی تعیین کردهايم. ما مسئول نیستیم، پدریم؛ پس لازم نيست ژست آموزشی بگيريم. به همين دليل به آموزشهای پنهان و غیررسمی رو آوردهایم. کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم. با چه جرأتی... در پذيرش, نگاهمان کاملاً برعکس است. نمیگوييم اين كسي را كه براي طلبگي آمده با چه جرأتي رد كنيم. ميگوييم با چه جرأتی بپذیریم؟ امکانات را در اختیار چه کسی قرار دهیم؟ اصل در پذيرش اين است كه باید سراغ دیگران برويم و منتظر نباشیم آنها بیایند. ما باید خودمان را معرفی کنیم. بعد از 30 سال، مردم و حتی مذهبیها شناخت درستی از حوزه ندارند. ما میرفتیم دبیرستانها تبلیغات میکردیم و خود بچهها را بسیج میکردیم میگفتیم کسانی را که میشناسید بگویید بیایند باب کردیم که پوستر بزنید، بروشور چاپ کردیم، نامه نوشتیم به امام جماعات که اگر کسی را میشناسید معرفي كنيد. به معلمهایی که در مدارس میشناختیم هم نامه زديم. طلبه با ده میلیون پول چه میکند... در حوزه عرف است اگر خیلی هنر کنند یک ساعت با طرف حرف میزنند اما ما سعی کردیم بچهها را بشناسیم. ببینیم چقدر هدفمند است و بصیرت دارد؟ چقدر تربیتپذیر است. چقدر شوق دارد. چقدر حوصله دارد. اینها جزء معیارهامان بوده است. بعد اینها اول که میآمدند یک صحبت اولیه میکردیم. خیلیها را با همان یک جمله میگفتیم خداحافظ. به بعضیها هم جای دیگر را معرفی میکردیم که حوزه نیایند به بعضیها میگفتیم برو این سوره را تا فردا حفظ کن. فردا میآمد میدیدیم کار کرده یا نه. کارهای دیگر این بود که کتاب بدهیم خلاصه کند. شعر بدهیم حفظ کند. بگوییم همین اتاق را توصیف کن تا ببینیم دست به قلمش چطور است. برایشان یک دوره کلاس می گذاشتیم و غربال میکردیم. 100 نفر میآمدند تبدیل می شدند به 70 نفر. برای این 70 نفر باز کلاس میگذاشتیم. تست هوش میگرفتیم. 5 روز کلاس میگذاشتیم ببینیم منظم میآید یا نه. گاهی عمداً تمرینهای زیاد میدادیم ببینیم چقدرحوصله دارد. لابهلای همین 6-5 روز سعی میکردیم تذکراتی بدهیم و بعد باز خورد تذکرها را نگاه میکردیم تا ببینیم تربیتپذیرهست یا نه. یک تعدادی انتخاب میشدند و میبردیم اردو. اینها فکر میکردند پذیرش شدهاند ولی باز در همان اردو اینها را زیر نظر داشتیم. فرمهای مفصلی بود سؤالهای گوناگونی داشت مثلا چه فیلمهایی نگاه میکند، چه کتابهایی میخوانده، چه دوستانی دارد، اگر ده میلیون پول داشته باشد با این پول چهکار میکند؛ سؤالهای گوناگون خانوادگی، روحیه و مسائل فردی، مسائل علمی سؤالها در ابعاد گوناگون بوده است. انتقاد از مدیر با صدای بلند زندگي نزدیک و تنگاتنگی با طلبهها داريم. تغذیه بچه ها بصورت دستجمعی است و مديران مدرسه هر موقع بتوانند ميآيند. ما به خانه تکتک بچه ميرويم. هدف اينكار شخصيت دادن است. طلبه باید در بین خانوادهاش با عزّت باشد. خانوادهها را هم دعوت ميکنيم. این در حوزه سابقه ندارد. متأسفانه حوزه توان خانوادهها را بهکار نگرفته است. براي خانوادهها برنامه میگذاريم و توضیح میدهیم که فرزند شما کجا آمده و اهمیتش و آیندهاش چيست. در اين طرح خانوادهها با محل استراحت و درس خواندن فرزندشان آشنا ميشوند. يكي ديگر از كارهايي كه براي شخصيت دادن و شجاع بار آوردن طلبهها انجام ميدهيم، تشكيل جلسات بحث با مديريت مدرسه است. در این جلسات بچهها انتقاد میکنند، گاهی صدايشان بلند میشود. باز خودشان میگويند چرا این طور حرف زدیم. شايد اين به دليل ديدن رفتارهاي تحقير آميز در گذشته است. زمانی گفته بودند طلبههایی که معمم میشوند، فلان قدر شهریه اضافه میگيرند. میدیدم بعضیها توی دستشوئی معمم میشوند، شهريه را ميگيرند و دوباره لباس را بيرون ميآورند. یا مثلا اگر کارخانهداری بجای وجوهات پیاز میداد! فردا طلبهها هركدام یک کیسه پیاز روي دوششان بود! واقعیتهای زندگی در تصمیمگیریها تا جایی که امکان دارد، استعدادها و واقعیتهای زندگی هر فرد را لحاظ ميکنیم. چون هر قدر در پذیرش دقّت کنیم، باز روحیات و استعدادها متفاوت است. جزء اصول ما این است که طلبه شبها در مدرسه بماند. در 4 يا 6 سال اول طلبگی و معنّویت شبها و از طرفي وقتي كه در رفت و آمدها تلف ميشود، مهم است. اما بچههایی هستندکه مشکلات خانوادگی دارند. اجازه ميدهيم به خانه بروند ولی ميگوييم ضرر میکنی؛ اگر میتوانی مشکلت را حل کن. یا ایده ما این بود که ازدواج تا جایی که امکان دارد به تأخیر بیفتند. اما کسی که به گناه میافتد، راه ديگري ندارد. اصل نظارت بچهها فهميدهاند كه بیخبری مديران امتیاز نیست. وقتی از موضوعی خبردار شویم، ميتوانيم برای درمانش فکر کنیم. اين باعث ميشود چیزی در مدرسه پنهان نماند. لذا خود بچهها با خیرخواهی مسائلی را که از چشم ما پنهان میماند مطرح می کنند. ما از روشهاي غيرمستقيم كسب اطلاعات هم استفاده كردهايم؛ مثل حضور در مدرسه در ساعتهای غیرقابل پیشبینی. آستین گشاد و نعلین و سرکچل... اگر از عیبی مطلع شویم، بخش زیادي را با موعظه و تعلیم درمان ميکنيم. مثلاً یکی از بچهها موهايش خیلی بلند بود. در جمع در مورد ارزش عمر صحبت كردم. اينكه علما آستین عبايشان گشاد بود تا سريع بالا برود. نعلين به پا ميكردند كه سريع بيرون بيايد که وقتشان هدر نرود. فردا دیدم آن طلبه كچل كرده!! صندوق شیشهای تواصی صندوقی داریم بنام تواصی يا سفارش و توصیه کردن به یکدیگر. اوايل کار، یک هفته صندوق را باز نکردیم، دیدیم یک نامه مدتی مانده است. متوجه شدیم صندوق باید شیشهای باشد که صبح نامهها را سریع ببینیم. آخر هر سال هم فرمهایی را می دهيم و از تمامی شؤون مدرسه استاد، مدیر، مسئول آموزش، تغذیه و... سؤال و بعد جمعبندی میکنیم. اصل قاطعيت نرم قاطعیت نبايد برنده و شکننده باشد. باید با نرمش آمیخته باشد. این يعني همان رابطه پدر و فرزندی. بچه ها خيلي وقتها به من گفتهاند وقتی شما لبخند میزنید، ما خوشحالیم. امیرالمؤمنین به یکی از فرماندارانشان فرمودند: خشونتت بايد مرحله به مرحله باشد. اخم كردن، بلند کردن صدا، توبیخ، تعهد و درانتها بركنارکردن. حس نکردم افرادی را که عذرشان را خواستهايم، عقدهای یا متنفر شده باشند. بيشترشان بعد از رفتن با ما رابطه عاطفی و مشورتخواهی دارند. چند سال صبر برای یک نماز شب؟ نباید توقع داشته باشیم هر ارشادی که میکنیم همین الآن جواب بدهد. طلبهاي ممكن است سه سال از طلبگیاش گذشته اما هنوز به نماز شب عادت نکرده. یک کسی هم بود که همان سال اول عادت کرده. توانایی افراد متفاوت بود. میدانستیم که باید صبر کنیم. البته در یادآوری و آموزش و بسترسازی کوتاه نمیآییم. طلبه میدانی تا حد امکان و بهتدریج میدان را به طلبهها ميدهيم كه خودشان مدیریت کنند. واگذاری امور مدرسه به بچهها در همين راستاست. مدرسه با هزينه كمتري اداره ميشود و بچهها هم مدیریت یاد میگیرند. الآن بخشهای مختلف مدرسه از توزیع غذا، سبزی پاک کردن، نان گرفتن، شستن ظروف، تنظیم گروههای بهداشتی، چرخش کتابخانه، چرخش اتاق رایانه، تبلیغات، ضبط و تهیه جزوات درسي، حضور وغیاب، امور فرهنگی و... دست طلبههاست. براي اين كار كسي كه تازه به مدرسه ميآيد، بايد به تدریج تمرين كند. ابتدا نوبتی اذان ميگويند، نوبتی تعقیب نماز ميخوانند. سال بعد در کلاسها ده دقیقه صحبت ميکنند. احیای مباحثه روشهای پیشرفته فراموش شده قدیم مثل پیش مطالعه و مباحثه و اوقات غیردرسی مثل بینالطلوعین و بینالصلاتین را احيا كرديم. مباحثه جزو روشهای قديمي، متکامل و کارآمد حوزه است. ما مباحثه را به درسهای حوزه محدود نکرديم. بچه ها قرآن و نهج البلاغه را هم مباحثه مي کنند. بهره گیری ازاساتید قوی هم جزء معیارها بود. رساندن تعطیلات به حداقل یکي ديگر ازاصول ما بوده است. به همه گفته ایم حوزه مثل کوهنوردی است بعضیها آرام می روند، لِخ لِخ می کنند. اما ما سریع مي رویم. تعطیلات یک روزه نوروز تعطیلات نوروز ابتدا یک روز بود و حالا سه روز شده. تعطیلی و تفریح اصل نیست. هدف نشاط گرفتن براي حركت است. مجموع تعطیلات ما در سال یک ماه بیشتر نمیشود. البته تابستان از مشهد میرويم بيرون. فضا باید هميشه تازگی خودش را حفظ کند. حتي عاشورا تعطيل نيستيم. برنامه ویژه همان روز را داريم. ما ميخواهيم عزاداری عارفانه را ترویج کنیم. مثلاً چند سال عاشورا بچهها فتح خون میخواندند. یا مقتلخوانی و شعرخوانی داريم. تعطیلات هدفمند هم داريم. غدیر 3-4 روز تعطیل ميکنیم. تولد حضرت زهرا، روز مادر تعطیل هستيم. ترويج كرديم كه در اين روزها براي خانواده هديه بگيريد. حتی غرفه فروش اسباب بازی راه انداختيم. سعي كرديم اينکه رایج شده "آخوندها فقط دست بگیر دارند" را عوض كنيم. قرآن کتاب درسی است ویژگی مهم آموزشي مدرسه ما پر كردن خلأهای حوزه است. طلبهها در یک دوره طولانی علوم مقدماتي حوزه را ميخوانند اما خودشان بهرهای از آن نمیبرند. فکر و قلبشان تغذیه نمیشود. به همين دليل ما قرآن را برنامه رسمی مدرسه قرار داديم. سال اول که خیلی آرمانی فکر میکردیم، قرآن را با ترجمهاش یک ساله دور کردیم. قرآن کتاب درسی بچههاي ماست. هر کس قرآني ميخرد. استاد روز اول درمورد اهمیت، اعجاز، شورانگیزی و عشق نسبت به قرآن بحثهایی ارائه ميدهد. بعد وارد قرآن میشود و از صفحه اول کلمه به کلمه، معنا میکند و نکات صرفی و نحویاش را ميگويد. درمورد نهج البلاغه هم همین طوراست. الآن در دو سال قرآن ترجمه و مرور میشود. سال سوم و چهارم قرآن دوباره مرور میشود. ترجمهها یادآوري میشود ولي عمق پیدا میکند. درهمان سال بچهها با حداقل 20 تفسیر آشنا ميشوند. نهجالبلاغه هم سال اول جملات قصار، سال دوم نامهها، سال سوم نیمی از خطبهها و سال چهارم بقیه خطبهها مرور ميشود. نتیجه اين برنامه آشنايي با مهمترین مسائل سیاسی- اجتماعی- عقیدتی است. البته بعضیها ميگويند شأن قرآن بالاتر از آن است که طلبههای سال اولی با آن درگیر شوند. اینها ناخودآگاه بین طلبگی و مسلمانی تفكيلك قائل ميشوند. یك بچه مسلمان نباید قرآن بداند؟ سخن قرآن فقط با علماست يا گفته "یا ایها الناس..."؟ البته برداشت طلبه سال اول با طلبه سال ششم و با مجتهد یکسان نیست. اما حداقلش اینست که طلبه سؤال پیدا می کند. مبلغپروریم نه مجتهدپرور مدرسه ما مبلغ پرور است؛ نه مجتهدپرور و نه پژوهشگرپرور. از همين الآن به رسالتها و دردهای اجتماعی فکر ميکنیم و سعي ميكنيم یک مسلمان تمام عیار تربیت کنیم. نمونه کامل این مدل رهبر انقلاب هستند. قلمشان خوب است، بیان خوبی دارند. هنر را خوب می شناسند، دردمند و زمانشناس هستند. با همه جریانها از معارفی خراسان تا جريانات ديگر آشنا هستند. اما نميتوان ايشان را جزو يكي از اين جريانها دانست. مشهد که صحبت کردند گفتند فلز شیخ مجتبی قزوینی، فلز امام است. بعد هم همه توانايي مجتهد شدن را ندارند. يا علاقهاش را ندارند. ما باید طوری تعریف کنیم که اگر کسی بالای قله نرسید، شکست خورده نباشد. جریان الآن حوزه مثل پزشکی است که یک شیشه دارو کنار دستش گذاشته و به همه بیماران همین دارو را میدهد. همه هم مجبورند بخورند. با این سبک حوزه ممكن است کسی مجتهد شود اما هنوز درخدا شک داشته باشد. مجتهد شدن به ایمان ربطی ندارد. کسی ميتواند مسیحی باشد و مجتهد شود. مثل اینکه بگوئید انرژی هستهای به ایمان ربط دارد. «اللهم اني أعوذبک من علمٍ لا ینفع». بچههاي ما توان تبلیغیشان نسبت به بچههای دیگر بالاست. این جزء عوارض شيوه ماست. اصل این است که قلب و فکر خودش تغذیه میشود و بصیرت پیدا میکند. البته توی همين بچهها مُدرّس داريم، استاد داریم. استادی تازه آمده بود؛ میگفت بچهها عجب سؤالهایی دارند؟! عجب جوابهایی میدهند؟! بحث بعدی آموزش مبتنی بر تربیت است. خیلی جاها بحثهاي تربیتی در حاشیه است يا مثل صدا و سیما جزیرهای است. در دبیرستان اگر مربیهای فیزیک و شیمی معتقد باشند، تأثیرش از معلم دینی بیشتر است. ما معلمی را انتخاب میکنیم که دغدغه مسائل اخلاقی داشته باشد. خودش الگو باشد. دسته طلاب در اعتکاف دانشجویی طلبه هم باید از نظر علم قوی باشد و هم اهل فعالیتهای اجتماعی باشد. ما فعالیتهای اجتماعی را نمیگذاریم برای بعد. طلبه هم مسلمان است. فعاليتهاي اجتماعي باعث ايجاد اعتماد به نفس، خودباوری و نشاط میشود. البته میزان فعالیتهای اجتماعی طلبه سال اول با سال ششم متفاوت است. به بچهها توصیه میکنیم مثلاً شبهای جمعه هیئتتان را بروید. در ايام اعتکاف، مدرسه را تعطیل میکنيم و دستجمعي به اعتكاف، خصوصا اعتكاف دانشجويي ميرويم. آنجا وقتي بچهها میبينند جوانان چقدر سؤال دارند، در فعالیتهای آموزشیشان هم تأثير دارد. يك از فایدههایی اين كار، این است که به اندازه خودمان برای اجتماع کار میكنيم. سیاست در مدرسه یکي دیگر از کارهاي ما آشنایی با سیاست بدون سياستزدگي است. قصد داريم به بچه ياد بدهيم در مسائل سیاسی حقطلب باشند زمان انتخابات، کاندیداهای متعارض را دعوت ميكنيم. بعد که میروند، بچهها مینشينند و عملكرد خودشان را بررسي ميكنند. برچيدن حجره انزوا من توي مدارس علمیه تجربههای تلخی داشتم و آرام آرام به ایدههایی رسیدم. از جبهه هم کارکردهای گوناگون آموزشی، تربیتی، مديریتی گرفته بودم. يكي ازآنها زندگی دستجمعی است. ما تصميم گرفتيم زندگي حجروي را به خوابگاهي تبديل كنيم. برای کسی که تازه از راهنمایی یا دبيرستان آمده، زندگي در يك اتاق دو - سه نفره، عیبهایش را نشان نميدهد و به سمت انزواطلبي ميرود. فکر هم میکند به عرش رفته. اما توي خوابگاه، طلبه خودسازي در جمع را تمرين مي كند. اين را از اعتكاف ياد گرفتيم. ورزش و غذا حفظ نشاط جسمی بچهها از ديگر اهداف مدرسه است. برنامه منظم و فضاي مناسبي براي ورزش داريم و با همین امکانات کم و با رعايت اصل عدم نازپروردگي، از نظر غذايي به بچهها رسیدگی ميکنیم و با مشورت پزشک از غذاهايي استفاده ميكنيم كه خوابآور نباشد. البته سعي ميكنيم از راههاي ديگر آسيبهاي اين روش را به حداقل برسانيم. مثلاً بچهها روزه میگیرند. و برنامه سركشي از مستضعفان دارند. همه خوبیها از نظر روحی هم ارتباط با شخصیتهای گوناگون داریم. هم میرویم و هم آنها میآیند. شخصيتهاي گوناگون و متضاد از نظر فكري هم ميآيند. چون میخواهیم بچهها با دیدن آدمهای متفاوت، اسیر یک شخصیت نشوند و بفهمند كه همه خوبیها در یک نفر نیست. «اعلم الناس من جمع علم الناس الی علمه». همه اينها البته براي اين بود كه نگذاشتیم خودمان بت شویم. چون قویتر و متعارض با من را میبینند. در كلاسهاي روش نقد هم به بچهها ياد ميداديم كه حق طلب باشید و غیرمعصوم را معیار قرار ندهيد. خوبیها و عیبها را در كنار هم ببينيد. اشتباههای فکری را به حساب بدی باطنی نگذاريد و... رمان در کتابخانه حوزه اول که مدرسه تأسیس شد، تمام کتابخانه شخصی خودم راآوردم. بعد خدا برکت داد. الآن می شود گفت این کتابخانه با توجه به سابقه، از نظر سطح و تنوع بینظیر است و آثار شخصيتهاي متفاوت و مختلفي مثل امام، بهشتی، مطهری، شريعتي، حکیمی، مصباح، محدثی، سبحانی، جوادی آملی، شيخ مجتبي قزويني و... را در خود جمع كرده است. برای تقویت نویسندگی، رمانهاي زیادي دارد. کتابخانه ما قفسه باز است و هركدام ازبچه ها دركتابخانه يك ميز دارند. به بچه ها گفته ایم؛ بی کارید کتاب ها را ورق بزنید و با نويسندگان ومطالبش آشنا شويد. با تكيه بر اين كتابخانه، براي بچهها آموزشهاي نويسندگي گذاشتيم. مينوشتند و بعضيهايش را توی مجلات به چاپ ميرساندیم. چند نفر از بچههاي مدرسه ما كتاب نوشتند و كمك كرديم چاپش كنند. آشنایی با سينما و آموزش روش فيلم ديدن و نقد فیلم، جزء اصول ماست. از همان سال اول، با دعوت از اساتيد مختلف سعی کردیم بچهها را با سینما، کارگردانها و روحیات مختلفشان آشنا کنیم. اقلش اينست كه نگاه بچهها به هنر ازحالت تفریحی خارج مي شود. تزریق دردمندی با نهجالبلاغه نهجالبلاغه جزو متون درسي ماست و خواندنش دردمندی ایجاد میکند. بچههاي مدرسه ما دیدارهاي منظمی از مناطق پایین شهر و نیازمندان دارند. اين سركشيها، روحيه عدالتطلبي و ظلمستيزي را در طلبه زنده نگه ميدارد. به همين دليل اعتراض های بچههاي ما متفاوت است. کسی نمیگوید گوشت غذا كم است، اعتراضشان به زيادي گوشت است. طرح زندگی علما و شهدا هم این روحیه را تقويت ميكند. بعضي طلبههاي ما الان پایین شهر کار فرهنگی انجام می دهند. فروشگاه بیصاحب، امتحان بیمراقب در مدرسه صفر تلفن آزاد است. هركس خودش باید زمان بگیرد و مطابق با تعرفه پولش را داخل ظرف پول بیندازد. در مكانهاي مختلف فروشگاههای بدون فروشنده وجود دارد. هر كس كه جنسي را برميدارد، مبلغش را مطابق برچسبهاي قيمت مي پردازد. جالب اينكه هميشه پول تلفن و اين فروشگاهها زياد ميآيد. يعني بچهها احتياطا مبلغ بيشتري ميپردازند. طلبهاي میگفت من به این میز صدمه زدم. چقدر بدهم؟ گفتم خودت حساب کن و بده. میتوانستم ببخشم، ولی این ممكن است درآینده میلیاردها تومان پول دراختیارش باشد؛ برای نهادينه شدن ورع در وجودش، گفتم خودت حساب كن. يك بار همزمان با امتحانات، براي اردوي بچههاي ورودي جديد رفته بودیم خارج از شهر. تلفن زدیم به بچهها كه سؤالها فلان جاست. توزیع کنید و شروع كنيد به جواب دادن به سوالات. از قضا همان روز از شورای مدیریت ميآیند بازرسی. زنگ ميزنند. يكي از بچه از سر جلسه امتحان بلند ميشود و در را باز ميكند و دوباره سر امتحان برميگردد. خودشان ميآيند بالا و هرچه ياالله ميگويند کسی جواب نمیدهد. بالاخره وارد ميشوند. از بچهها ميپرسند مسئولینتان كجا هستند؟ ميگويند رفتهاند اردو! طلبههای خوشتيپ ما به حفظ عزت ظاهری طلاب و تجمل و آراستگیشان اهميت مي دهيم. مرتب بودن مو وظاهر. ترویج رنگ های شاد است و نظافت. تمرین منبر بچهها هر روز بعد از نماز ظهر، تمرین منبر دارند. همه طلبهها از سال اولي تا سال بالايي سخنراني ميكنند و پس از تمام شدنش، بچههايي كه مستمعند، اشكالات فني و محتوايي منبر را تذكر ميدهند. از مدتي پيش هم، منبر با زبان عربي شروع شده و آنهايي كه به حداقلهايي درآموزش زبان عربي ميرسند، اين كار را انجام ميدهند. به زبانهاي خارجي توجه ويژهاي داشتهایم. یک تابستان قرنطینه عربي ايجاد كرديم. دنبال این هستيم که طلاب انگلیسی زبان یا عرب زبان بیاوریم. برای آینده درآینده سعي داريم كه همین روش تکامل پیدا کند. عیبهایش برطرف شود و کارها منظمتر شود. قدم بعدي توسعه مدرسه است. مدرسهای كه فضای ورزشی داشته باشد وکتابخانهاش آنچنان وسیع باشد که بچههای محل بتوانند درسشان را بين طلبهها بخوانند. بعد هم اگر امکان داشت، برای سطوح بالاتر فکر بکنیم. دوست داريم برای خانمها هم برنامهریزی داشته باشیم.
|