راه شماره 13 : جدال جمهوری با زنگيان كافوري
ميان بر اصلاح گري گفتگو با نادر طالبزاده درباره پيشنهاد تاسيس شبكه تلويزيوني مستنداشاره: در ديدار هنرمندان دفاع مقدس با رهبر انقلاب نادر طالبزاده مستندساز تلويزيوني بگفته خودش بسياري از حرفهايش را نزد تا پيشنهاد تاسيس شبكه تلويزيوني مستند را مطرح كند. شبكه اي كه بگفته او تاسيس آن بركات فراواني خواهد داشت. آنچه ميخوانيد گفتگوي راه است با نادر طالبزاده درباره اين پيشنهادش. محمدرضا محمدينجات هم كه در شماره قبلي راه گفتگويي با او منتشر شد در اين گفتو حاضر بود.

آقاي طالبزاده ايده تاسيس شبكه تلويزيوني مستند از چه فضايي بيرون آمد؟ طالبزاده: سالهاست نياز به شبکهاي داريم که شبيه شبکههايي که امروز داريم نباشد. اين شبکهها همه شبيه هم هستند. هم اخبار دارند، هم تفسير، هم گفتگو، هم فيلم سينمايي و هم فيلم مستند. در مناسبتها هم شو دارند. در حالي كه يک شبکه مستند حتي در مناسبتها هم همان برنامهها را دارد و مستندهايش را پخش ميکند و رنگ عوض نميکند. اين با شبکههاي متداول ملي متفاوت است. قبلا هم اين ايده را طرح کرده بوديد؟ طالبزاده: در دوره معاونت آقاي محسن مهاجراني مطرح کرده بودم. زماني شبکه دو و زماني هم شبکه چهار ميخواست اين کار را بکند ولي در عمل اتفاق نيفتاد. اين شبکه مديري ميخواست که واقعا بفهمد اين شبکه چه خصوصيات و طعمي بايد داشته باشد. چه مزهاي در ذائقه مخاطب بايد داشته باشد. مستند در 20 سال اخير با ظهور ماهواره يک وجه جديد پيدا کرده و الان بسيار گران ساخته ميشود... و بسيار جذاب. 5-4 شبکه بزرگ مستند فقط در آمريکا تاسيس شده که همه دنيا را تغذيه ميكنند. مستندسازانشان از تمام دنيا ميآيند. از اين شبکههاي بينالمللي يکي در مورد تاريخ است، يکي درباره حيوانات، يکي مربوط به اكتشافات علمي و ديگري راجع به جغرافياي جهاني. مخاطب علاقهمند است مسائل پيرامون خودش را ببيند؛ مخصوصاً بدست فيلمسازان توانا و با منظرهاي جديد. در اين شبکهها دائم بهترين مستندهايي که در جهان ساخته ميشود (مانند بحران گرما، بحرانهاي اقتصادي و نظامي) پخش ميشود و مردم ما بيبهره هستند. يک جماعت عظيم از مردم را که نياز دارند با مسائل و وسائل سالم سرگرم شوند محروم کردهايم. هيچ کدام از شبکههاي تلويزيون الان جواب اين نياز را نميدهد؛ نه شبکه 5، نه شبکه 4، نه شبکه 2. درباره مستندسازي در خصوص موضوعات داخلي چطور؟ آن وجه دوم است. به محض اين که شما کار را شروع کنيد بايد وارد يک نياز ديگر جامعه ايران بشويد و از طريق مستندسازان خوب داخل ايران به مسائل مختلف داخلي اجتماعي، سياسي و فرهنگي، هنري بپردازيد. در آن جلسه با رهبر انقلاب در مورد فيلمسازي دفاع مقدس کلي حرف داشتم. خيلي حرفهاي ديگر هم ميشد زد که خيلي هم ارتباط به دفاع مقدس و رسانه داشت. آنها را فدا کردم که اين شبکه مستند عملي بشود و راه بيفتد. تا به حال چرا راه نيافتاده است؟ طالبزاده: علت اصلي که تا حالا راه نيفتاده اين است که مديريتهاي تلويزيوني از اول انقلاب تاکنون هيچ کدام رسانهاي نبودند. بايد هميشه مديريت راس با کسي باشد که خودش برنامهساز باشد و سابقه مديريت افراد رسانهاي را داشته باشد. اکثر مسئولان رده اول رسانهها، مسئول سياسي هستند نه مسئول رسانهاي. رسانه يک تخصص ديگر با يک ريتم ديگر است. در همين انتخابات يکي از ضربههاي هولناک و اين شبههسازيها كه شد دليلش اين بود كه از قبل اصلاً فضاي آمادهاي براي گفتگوي آزاد نداشتيم. از اولين بحثهايم از زماني که بهعنوان مدير وارد سازمان صدا و سيما شدم، اين بود که بگذاريد بحث آزاد انتقادي در برنامه زنده جاري باشد. وقتي جامعه نتواند حرفش را بزند شما فضا را کسل ميکنيد. نمايندگان مجلس هم نميتوانند همه حرفها را بزنند؛ چون وارد نيستند و تخصص ندارد. در اين شرايط چه کسي موظف به اصلاحگري در کشور است؟ ممکن است رئيسجمهور فکري داشته باشد. اما چند نفر اصلاحگر واقعي دارد که بتوانند با تحقيقات و اثبات بوسيله سند بحثي را مطرح کنند؟ آن شب من مثال زدم که مدارس تمام دنيا دو روز در هفته تعطيل است چه کسي بايد اين را در ايران تغيير بدهد؟ معلم عصبي و با حقوق کم بايد هفتهاي شش روز بيايد درس بدهد. دانشآموز عصبي وقت استراحت ندارد. آن هم با اين کتابهاي فشل که داريم. مثل 60 سال پيش است. جنس کتاب هم مثل جنس کتاب 50 سال پيش است. ببنيد شب انتخابات که ميشود پوسترها به چه زيبايي است. اين پوسترها را مقايسه كنيد با كاغذ کتاب مدرسه. اين کتابها اصلاً انگيزه نميدهد. من داشتم کتاب دخترم را نگاه ميکردم ديدم عکس کوه دماوند را آن قدر بد چاپش كرده که نميشد تشخيص داد چيست؟ اگر زيرش نوشته نميشد اين كوه دماوند است، متوجه نميشدي. چه کسي ميخواهد اينها را عوض کند؟ از کتاب درسي که انگيزه ايجاد نميکند بگيريد تا دو روز تعطيلي و غيره. همه را که نبايد رهبري بگويد چه کسي بايد اين کار را بکند؟ مجلس؟ رئيسجمهور؟ اسلامي کردن اقتصاد کار چه کسي است؟ اين کار مستند است! مستندسازان نماينده مردم هستند. مستندسازان وزرا هستند. امروز مايکل مور يک فيلم درست ميکند درباره کاپيتاليزم. دو تا نوار ميگذارد در کنار هم و نشان ميدهد که آمريکا کجايش دارد سقوط ميکند و محرومين در کجاي کار هستند. همه را متوجه ماجرا ميكند. امروز مستند اين كاركرد را دارد. در جهان 20 سال است که دارند روي جامعه خودشان کار ميکنند ولي ما جامعه اسلامي هستيم که اصلاحگر نيستيم. ما فقط اسم اصلاحگري را ازthink tank هاي واشنگتن وام گرفتيم كه به يک سري از ايرانيها ميگويند اصلاحطلب(رفورميست) و به يک سري هم اصولگرا (فاندامنتاليست). آنچه را قرآن ميگويد اجرا نکرديم. من آن شب پيشنهاد كردم يک ميانبر بزنيم. يک مديريت قابل و يک مديريت شورايي ايجاد شود. ما 100 تا مستندساز قابل داريم. مستندسازها آدمهاي خاکي هستند و نميخواهند رئيس باشند. ميخواهند چيزي درست کنند. اصلاح گر هستند. ميخواهند درست کنند ولي به آنها فضا ندادهايد. الان خيلي از آنها دارند از گل و بلبل فيلم ميسازند؛ خيليها دارند براي خارج فيلم ميسازند؛ براي بيبيسي فارسي فيلم ميسازند. فرصتي که به کشور خودشان خدمتي بکنند، نيست. آن شب چند تا مثال زدم از جمله بانک اسلامي و اقتصاد اسلامي را گفتم. يک مثال ديگري زدم. گفتم به دبستان و دبيرستانهاي بحرين و مصر و کويت و روسيه و فرانسه و آمريکا و ژاپن برويد و ببينيد 2 روز تعطيل هستند. مگر بچههاي ما 12 موتوره هستند؟ خسته ميشوند. با اين وضع كه ميگويند ترافيک تهران را نميتوانند کنترل کنند و ميگويند نيرو نداريم، اگر مدارس را دو روز در هفته تعطيل کنند نيرو پيدا ميکنند. در مصرف سوخت هم صرفهجويي ميشود. اين را يک مستند ميتواند انجام بدهد. سفارش ميدهند و ميگويند اين را انجام بده، اما بعد از سي سال در رادار هيچ مديري نيست كه چطور بايد مملكت را اصلاح كرد. امروز هم شايد اين پيشنهاد تبديل به احسن نشود. شايد شبکهاي بشود که فقط در ارتباط با پلنگ و خرس و تاريخ طيارههاي جنگي و اين چيزها باشد. البته اگر آن هم بشود، خيلي بهتر از برنامههاي فعلي است. من اگر يک فيلم مستند طبيعي خوب هم ببينم، ميگويم فتبارك الله احسن الخالقين. پيشنهاد اول من اين بود که مردم را راحت کنيم. بگوييم شبکه 7 از ساعت 3 تا 12 شب با روح شما کاري ندارد و به شما چيزي را تحميل نميکند. شما راحت بنشينيد و 12 تا مستند ببينيد. بعد پيشنهاد کردم که براي اين 100 نفر مستندساز خودمان (و به تبع آن 500 مستندساز جوان ديگر که قابليت نشان دادهاند) بستري ايجاد کنيم که جلو بيايند. در دهه 70 ميلادي، چند سال قبل از انقلاب اسلامي، آمريکاييها ديدند که در برنامههاي خبري نميتوانند به خيلي از مسائل کشورشان بپردازند. مثلا يک آيتم 15 دقيقهاي ندارند که بگويند کارمندان بازنشسته فلان اداره با اين حقوق کم نميتوانند زندگي کنند يا در مورد قاچاچيان صحبت کنند. آمدند برنامهاي بهنام “60 دقيقه” ابداع کردند.100 مستندساز را جمع کردند و برنامه را ساختند. برنامه عصر يکشنبه ساعت 6 بعد از ظهر که همه در خانه هستند پخش شد. در اين 60 دقيقه، شش برنامه ده دقيقهاي پخش کردند که بسيار جذاب بود و مردم را با مشکلات کشورشان آگاه ميکرد. شبکههاي ديگر هم تقليد کردند ولي آن جسارت و نفوذي که اين برنامه داشت، آنها نداشتند. به هر صورت اين يک پديده بود و کشور فهميد که اين را نياز دارد. شما براي داخل کشور اينهمه مطلب داريد که بيايد کمک کنيد تا جامعه به صلاح برسد. مثلا در مورد همين بحث يارانهها آيا يک مستند نيمساعته ديدهايم؟ يارانه يعني چي؟ براي چي نفري 24 هزار تومان بدهيم؟ کسي نميفهمد يعني چي؟ جاي اين موضوع در برنامه مستند است. با گفتگو و ميزگرد تلويزيوني هم حل نميشود؛ چون ما در ايران حرفمان را نميتوانيم رودررو بزنيم. همه باهم تعارف ميکنيم. در ميزگرد آقاي مسئول يک حرفي ميزند و مجري هم صحبتي ميکند و شايد در اين ميان يکي انتقاد هم بکند. ولي مستندساز ميتواند اين را برساند که مردم بفهمند که اصل ماجرا چيست. در شبکه مستند بايد مديريت، مديريتي کاملا ويژه باشد. مثل مديريت يا سردبيري يک روزنامه که حرفهاي تندي ميخواهد بزند و اين حرفهاي را شما نميتوانيد به وسيله سيستم عادي پاسخگو باشيد. کار مستندساز اين است. اين صحبت کلي ما بود. اين يک اراده مافوق ميخواهد. اصلاحگرهاي رسانهاي بايد به کمک دولت بيايند. آيا همه متن اصل 44 را ميفهمند؟ بدون مصداق نميتوانند. مستند بايد مصداق اين باشد. شما نمايش ميدهيد مردم قضاوت ميکنند. اگر يادتان باشد در مورد انرژي هستهاي شبکه سه يک برنامهاي داشت که حرفش اين بود كه تيم هستهاي سابق در پرونده هستهاي کملطفي کردند. يک عده موافق اين مستند بودند يک عده مخالف. چون از اين برنامهها زياد نداريم، وقتي يک مستند ساخته شد، کلي موضع گرفتند. يا درباره همين بحث هولوکاست که در دنيا موج درست کرد، بياييد مستند درست کنيد. مستندساز اهل اين موضوع را بفرستيد به اروپا تا آنها بگويند اين بحثي که رئيس جمهور ما مطرح کرد، چقدر درست بود. مستند ميتواند اينها را مشخص کند. يا زماني که رفتند در دانشگاه کلمبيا بعضي گفتند آقاي احمدينژاد آبروي ما را برد، ما بايد يک کاري بکنيم تا مشخص شود که آنجا چه اتفاقي افتاد يا پشت صحنه چي بود. اين را بايد مستند روشن کند. اگر خاطرتان باشد رهبري حدود 10 سال پيش درباره فقرزدايي مفصل صحبت کرد. آيا مستندي درست کردند؟ من که نديدم. البته يک مستند درست شد ولي غيرقابلپخش بود! مدير شبکه دو سفارش داد و يک مستندساز خوب ساخت. زماني که آمدند پخش کنند، گفتند نميشود در تلويزيون صحنهاي را نشان داد که اعضاي يک خانواده دارند گريه ميکنند. وقتي تبليغ ماکاروني پخش شده بود بچه گفته بود ماکاروني ميخواهم. آدم دردش ميگيرد؛ اگر پخش بشود مردم تکان ميخوردند. ميدانيد کجا پخشش کردند؟ براي مديران! ما همه نشستيم يک مستند نيم ساعته را نگاه کرديم. همه گريه کردند. براي ماها خوب بود ولي براي ايران خوب نبود! اين يعني خودسانسوري. چه کسي اين فيلم را ساخت؟ فيلم را آقاي مشيري سفارش داده بود به آقاي سعيد ابوطالب. نميدانم با سهيل کريمي ساخته بود يا کس ديگري اما پخش نشد. با اين وضع دفعه ديگر مدير شبکه درباره فقرزدايي کاري نميکند؛ چون وقتي به فيلترها ميرسد، ميگويند اگر اين را نشان بدهيم که مملکت خراب ميشود. يعني ما اينقدر به فقرا نرسيدهايم که در ماه نتوانسته گوشت بخورد. فکر ميکرده که در مملکت ما همه شکمهايشان سير است و همه، همه چيز دارند. کسي هم مشکلي ندارد. در همه فيلمهايي که نشان ميدهند، ميگويند خوب است! شما بايد با اطلاعات دادن به مردم آنها را منفجر کنيد و مملکت را زير و رو کنيد. مگر اينکه يک حساب و کتاب ديگر باشد که فکر ميکنم هست. يعني يک عده ميخواهند که اين نارضايتي باشد. چون شکم خودشان سير است، دوست دارند که اين نارضايتي باشد و خودشان هر وقت بخواهند پول زياد هنگفت در بياورند. من بعد از 30 سال کار نگاه ميکنم ميبينيم که بعضيها دوست ندارند و نميخواهند کاري بکنند. در اينجا يک عزمي فراتر از دولت هست. اتفاقاً در ايران دولتهاي ما هيچ وقت نتوانستهاند از رسانهها استفاده کنند. البته استفاده کردند اما براي کارهاي سياسي. تلويزيون هيچ وقت نتوانسته کمکي باشد براي دولت در تغييراتي که ميخواسته انجام بدهد. من در جلسات مديريتي سالها نشستهام و گوش کردهام. اصلاً بحث اصلاح کردن نيست، بحث سرگرم کردن است. در جامعهاي که ادعاي اسلامي دارد اصلاح بايد حرف اول را بزند. الان يک عده هستند که عزم دارند که کاري نکنند. يک عده محکم نشستند و شکمهايشان سير است. دوست ندارند که اصلاح کنند. من اين را به يقين ميگويم. از طرفي ميبينم که در راس يک ارادهاي هست. در بين جامعه مستضعفين و جامعه حزب ا... و مذهبي اراده هست ولي در اداره و مديريت که قرار ميگيريم، نيست. يک شبکه مستند در واقع يک مرکز انقلابي است که يک وجه آن فيلمهاي مستند خوب خارجي است. يک وجه ديگر آن گروه مستندساز داخلي است که از مسائل سياسي مهم روز باخبر هستند. آدمش را هم داريم. مثلا اگر بانکداري اسلامي يک مستند ميخواهد شما ميتوانيد برويد با ماهاتير محمد مصاحبه کنيد، با عناصري که اقتصاد سالم ايجاد کردند، مصاحبه کنيد يا با بانکدارهاي مسلمان صحبت کنيد. در کوالالامپور سيتي بانک هم هست، بانک اسلامي هم هست. ببينيد بيشتر مردم در کدام بانک سرمايهگذاري ميکنند و چرا؟ اين است که ميگويم بروند مستند سازي کنند. براي چي اينجا اين مستند ساخته نميشود؟ براي اينکه ارادهاي نيست که بانکداري اسلامي را ترويج کند شما از اين اسلاميتر ميخواهيد؟ شما از اين فکر قرآنيتر ميخواهيد که ميگويد شما اگر ربا بدهيد و بگيريد يعني رفتهايد به جنگ خدا. مستند اين، کجاست؟ آيا من بايد اين را از بي بي سي وارد کنم؟ آيا بايد از صداي آمريکا اين را وارد کنم؟ يا از سي ان ان؟ چه کسي بايد اين را به من بگويد؟ پس در نهايت مجبورم بگويم که ممکن است عزمي نباشد و امثال ما داريم در چاه داد ميزنيم. در صحبتهاي شما من ياد “خانگزيدهها” افتادم. شهيد آويني قبل از روايت فتح مستند خانگزيدهها را داشت که در کوچه و خيابان بحث آن بود و واقعا در آن فضاي اول انقلاب موج ايجاد کرد. با آقاي همايونفر يکي از دوستان شهيد آويني که صحبت ميکرديم، گفتند که ما بشاگرد را در جنگ ساختيم؛ در سال 61 در اوج جنگ. کار جنگي هم ميکرديم، دنبال اين کار هم بوديم. به نظر ميرسد در جامعه امروز، اگر دستگاه رسمي حاضر نشده به هر دليلي اين کار را بکنند (البته رسانهها بايد فشار بياورند که اين کار به شيوه درستش شکل بدهيم) جداي از توليدگران مستند که شما ميگوييد که 100 تاي آن را داريم، بيرون از دستگاه مديريت فرهنگي ظرفيتهاي حزباللهي در اين زمينه دارد به وجود ميآيد. نشانههايش را هم داريم ميبينيم. مثلا يک نمونه آن “ادواردو” است. درباره فيلم “ادواردو” اول يک سري ترديدهايي وجود داشت و در تلويزيون پخش نشد و رفت خيلي خوب در فضاي دانشگاهي گسترش پيدا کرد. در حد خودش و در تراز آن کار يک فضايي ايجاد کرد. يا مثلا بچههاي دانشگاه “علم و صنعت” درباره مسئله فقر فيلمي ساخته بودند به نام “عنبرآباد” و شبکه توزيعاش را هم خودشان ايجاد کرده بودند. يا مثلا “فقر و فحشاي” آقاي دهنمکي (که شايد شما ايرادهايي از آن بگيريد) اينها با اينکه در هيچ رسانه عمومي پخش نشدند، خوب تکثير شدند و همه ديدند. آيا نميشود به يک شبکه مستند و مستقل در عرصه پخش فکر کرد؟ يا شما معتقديد حتما بايد رسانه ملي بيايد اين کار را بکند؟ طالبزاده: ببينيد ما در مورد يک فيلم مستند صحبت نميکنيم. درباره صدها فيلم مستند که با برنامهريزي بودجه ميگيرد تا پخش شود، صحبت ميکنيم. اين هم که ما يک مرکز مستند درست کنيم براي توليد مستند و جاي ديگري اين مستند را تکثير و توزيع کند اين هم يک فرمول است. در مفيد بودن و حتي ضرورت داشتن اين نکاتي که شما ميگوييد، هيچ شکي نيست. اما از آن طرف که به سابقه 10-20 ساله مديريت فرهنگي نگاه ميکنيم، خيلي نميتوانيم اميدوار باشيم که اين دستگاه اين کار را خواهد کرد. شايد يک حرکت موازي بايد راه انداخت که اگر روزي 12 تا مستند ساخته نميشود، حداقل ماهي 12 فيلم بهدست بچه حزباللهيها يا مستندسازان داراي دغدغههاي اجتماعي ساخته و در فضاي اجتماعي تکثير شود. همانطور که در سر هر چهارراه جديدترين فيلمهاي هاليوود با تيراژ بالا تکثير و پخش ميشود. اگر يک جريان موازي پيش بيايد، شايد فشار از پايين را روي مديران زياد کند. به آنها بفهماند که آقا! شما بخواهيد يا نخواهيد، اين جريان دارد شکل ميگيرد. مصلحت خودتان ايجاب ميکند که اين را بياوريد و در چارچوب خاص خودتان ايجاد کنيد. نميشود چنين پيشنهادي را براي فضاي مستندسازان حرفهاي يا حتي آماتوري که فعلا در کشورمان جسارت لازم را براي پرداختن به سوژههاي جديتر دارند، مطرح کرد؟ طالبزاده: من فکر ميکنم نقشه اول اين است که از تلويزيون انجام شود و نقشه دوم اين است که اگر تلويزيون انجام نداد و آنطور که ميخواستيم نشد، يک مديريت ديگر اين را به عهده بگيرد. اما آخر چه کسي؟ ارشاد؟ حوزه هنري؟ نه حتي فراتر از اين. مثلا بگويند آقاي “مركز ميثاق” شما بياييد ماهي 5 تا توليد کنيد يا مستندساز ديگر ماهي 3 فيلم مستند توليد کند. طالبزاده: اگر بشود چه کسي ميخواهد مديريت کند؟ چه کسي بودجه دارد؟ گروههاي مديريت فرهنگي خصوصي مستقل حزبالهي دارد کمکم دارد شکل ميگيرد. مثلا در مشهد موسسهاي به نام آرمان داريم که 3-4 تا فارغ التحصيل دانشگاه آمدند الان خودشان دارند خودکفا ماهي چند هزار تا سيدي ميفروشند و کم کم ميروند که شبکهاي جدي درست کنند. مي شود امکانات اينگونه و بعضي گروه هاي مشابه اينها را زنده کنيم. آقاي دهنمکي ادعا دارد که سيدي فقر و فحشا چند ميليون فروش رفته است. الان در بسياري خانهها يک سيدي پلير هست. ميتوانيم برويم به اين سمت. اگر يک مرکز متمرکز مثل صدا و سيما نميآيد پاي کار، ما ده تا از اينها را درست کنيم تا نشان بدهند که ما خودکفا هستيم و در حدي ميتوانيم کاري را پيش ببريم. بعد مجموع اينها ائتلاف کنند و بشوند يک شبکه مستند. طالبزاده: اين پيشنهاد خوبي است. نشان از اين است که الان فضا، فضايي است که بهراحتي ميشود يک سيدي را تکثير کرد و علاقهمندش هست و آدمش هست که اين تکثير را انجام دهد. يعني اين فضا وجود دارد. شايد ارزانترين راه هم باشد. ولي اين يک مديريت ميخواهد که چه فيلمي ساخته شود و کدام موضوع موضوعي استكه مملكت به آن نياز دارد؟ فقر و فحشا خوب بود ولي بعد از آن فقر کمتر شد يا فحشا؟ اگر بيشتر نشده باشد کمتر نشده. چون اصلاحگري نيست؛ افشاگري است. چيزي براي اصلاحش پيشنهاد نداد. محمدينجات: چرا ما درستش را استفاده نکنيم؟ چرا بايد بعد از 30 سال تلويزيون ما اين گونه باشد. نه دوست از آن راضي باشد نه دشمن؛ نه عالم و نه عابد از آن راضي باشد نه ضدانقلاب و نه انقلابي. چرا نبايد درست باشد. اين پيشنهاد آقاي طالبزاده يک روزنهاي است براي اصلاح کل اجتماع. شما با يک چاقوي جراحي که کند است ميخواهيد جراحي کنيد. چاقوي شما برش ندارد. کسي که ميخواهد اصلاح کند در خودش نبايد فساد و ناکارآمدي باشد. کسي که ميخواهد ناکارآمدي جامعه را اصلاح کند چرا خودش اينگونه نيست؟ اين در واقع به رخ کشيدن ضعف رسانههاي ما است. رسانه بايد چشم نظام ما باشد. شما با يک چشم کور چگونه ميتوانيد ببينيد؟ ما هنوز که هنوز است خبر نداريم که چي ميگذرد که بخواهيم آن را اصلاح کنيم! اين يک کار بديهي است که روي زمين مانده و ارادهاي براي انجام آن وجود ندارد. چه کسي از تلويزيون راضي است بهغير از مديران تلويزيون؟! خيلي جالب است وقتي پيش بزرگانش ميرويد يک جوري صحبت ميکنند که انگار دارد به بهترين نحو اجرا ميشود. اصلا قبول ندارند که مشکل وجود دارد. اگر انتقاد کنيد شما را زير سوال ميبرند که چرا انتقاد ميکنيد. يعني يک مافيايي از قدرت و سياست و پول در تلويزيون چنبره زده که اراده اصلاح ندارد. اعتقاد ندارد که چيزي غلط است که بخواهد اصلاحش کند. اين را بايد درست کنيم اينکه برويم سيدي تکثير کنيم، دردي را دوا نميکند. رسانه يک تريبون است. خود اين تريبون اعتبار است. فيلمي که از شبکه تلويزيون پخش شود با اينکه سيدي آن را از سر چهاراه بخريد فرق ميکند. آن سي دي با اينکه مردم فيلمي را سر ساعت از يک شبکه ببينيد، اصلا قابل مقايسه نيست. وقتي در تلويزيون پخش شود، به مردم اميد ميدهد که قرار است وضع بهتر بشود. اين نکتهاي بود که رهبري در ماجراي فاضل خداداد و محسن رفيقدوست که بحث فساد مطرح شده بود، اشاره کردند. آقا آنجا يک جمله قصاري گفتند. گفتند اصل ناراحتي مردم از فساد نيست چون در همه جاي دنيا فساد هست. مردم از عدم برخورد با فساد ناراحت ميشوند. محمدينجات: از اين بالاتر آن است كه کسي که مفسد است خودش را مصلح ميداند مشکل ما اين است که خودشان را مصلح هم جا ميزنند. در پيام رهبري به آقاي ضرغامي روي چند عنصر تاکيد شده بود: يکي آگاهي بود يکي اميد. در پيشنهاد آقاي طالبزاده درباره تاسيس شبكه مستند تقريبا هر دو هست. هم گسترش آگاهي هست هم گسترش اميد به همين معنايي که آقاي محمدي ميگويند. يادم هست آقا درباره بچههاي آسمان صحبتي کرده بودند. گفته بودند “برخي ميگويند که اين فيلم تلخ است چرا بايد چنين فيلمي در ايران ساخته شود. ولي من ميگويم بايد ساخته بشود و حزباللهيها بايد بسازند که نشان بدهند که ما خودمان به آن واقف هستيم و خودمان دنبال اصلاحش هستيم” اين نگاهي بود که رهبري داشتند. يک نکته ديگر که ميخواستم سوال کنم اين است که با شناختي که شما به فضاي خارجي داريد مستندهايي که خارجيها راجع به ما ميسازند خيلي بيشتر از آن است که ما خودمان راجع به خودمان ميسازيم. من اخيراً ديدم که از شبکه چهار تلويزيون انگليس آمدهاند در اصفهان درباره يک گروهي که ميخواهند بروند کربلا برنامه بسازند. خانوادههاي متنوع را نشان ميدهد و خيلي هم جالب است. من سوالم اين است که اگر يک چنين شبکهاي شکل بگيرد و يک چنين حرکتي در ايران راه بيافتد، در تصحيح نگاه جهاني نسبت به ايران چقدر ميتواند داشته باشد؟ آن شبکه جهاني که شما ميگوييد آيا علاقهاي ب
|