راه شماره 18 : قرائت دینی از عدالت یا قرائت عادلانه از دین؟
دامنه خطر آمریکا برای ایران اسلامی
ظفر بنگاش/مترجم:ع.ف.آشتیانی
اشاره: غرب در صدد القای انزوای ایران و مهجوریت «تفكر انقلاب اسلامی» است و بسیاری عناصر و مراكز در داخل كشور نیز مشغول دامن زدن به چنین توهمیاند تا انرژی درونی انقلاب برای دگرگون كردن نظام سلطه را تخلیه كنند. در این حال برخی از دلبستگان و هواداران انقلاب اسلامی كه از بیرون به این دایره مینگرند سخت نگران آناند كه ما از توان بالقوهمان در جهان غافل شویم و به زنجیره سرسپردگان سرمایهداری جهانی بپیوندیم. «ظفر بنگاش» یكی از آنهاست او در این مقاله سعی دارد تا جلوه و جبروت ادبیات انقلاب اسلامی را به ما یادآوری كند. مقدمه:
خیزش اسلامی كه حدود ربع قرن پیش در ایران رخ داد جایگاهی بس مهم و خاص در قلوب مسلمانان دارد لذا آنان نمیتوانند در گوشهای بیتفاوت بنشینند و در برابر انحراف آن از مسیر واقعی و اصیلش دم برنیاورند. همه ما تأثیر این تحول انقلابی را بر مسلمانان سایر نقاط دنیا به روشنی در خاطر داریم. مسلمانان جهان برای نخستین بار در دنیای مدرن علیه رژیمی فاسد و حامیان امپریالیست و صهیونیستش به پا خاستند و با به دست گرفتن سرنوشت كشورشان راه و رسم جدیدی را به دنیا نشان دادند. البته طی چنین راهی به آسانی و بدون عبور از فراز و نشیبهای فراوان ممكن نبوده است. نمیشد از حامیان رژیم پهلوی انتظار داشت ساكت و بیتحرك، شاهد حركت مردمی باشند كه آینده خویش را براساس ایمان و تعهد به اسلام رقم میزنند. آمریكا و اسرائیل در این بیست و پنجسال گذشته با همدستی متحدان غربی و همسایگان غربگرای ایران كوشیدند این كشور را به زانو درآورند. ایران هشتهزار كیلومتر مرز دارد و هم اكنون نیروهای آمریكایی در امتداد ششهزار كیلومتر از این مرزها مستقر شدهاند. این سناریوی تلخ در این بیست و پنج سال گذشته نوشته شده و متأسفانه تقریباً هیچ مسلمانی حتی خودِ ایرانیان نیز بدان توجه ننمودهاند. درگیری و خصومت پیروان امام خمینی(ره) كه در موضوع استقلال و اقتدار كشورشان سازش نمیكنند با منفعتطلبانی كه میخواهند دولت را براساس خواستههای خودشان شكل دهند متوقف نشده است. آنچه در این سلسله مباحثِ جدید میخوانید مربوط میشود به شكافهایی كه از زمان ارتحال حضرت امام خمینی (ره) به وجود آمده و اكثراً در وقایع گذشته و چند و چون مشكلات حادّی كه نمیتوان نسبت به آنها بیتفاوت بود ریشه دارند. اما قبل از آغاز سخن درباره این حوزه حساس باید نكتهای را كاملاً شفاف بیان كنم و آن این است كه قصد ما از این گفتهها انتقاد از رهبری جمهوری اسلامی ایران نیست. بسیاری از نكاتی كه بر آنها دست میگذارم، بیانگر فرآیندهای طبیعی در تكامل دولت و جامعه پس از انقلاب است. در واقع این انتقادات معطوف به اشتباهات و ناكامیهایی است كه عمدتاً از سوی مسئولین اجرایی و سیاستگذاران دولت ایران صورت گرفته است. البته میتوان چنین اشتباهات و ناكامیهایی ظرف یك ربع قرن و زیر این همه فشار را اجتنابناپذیر دانست، اما محصول آن خطاها، پدیدهای را به وجود آورده است كه اكنون از دید خیلیها به ركود تجارب ایران تعبیر میشود. حقیقت همواره تلخ است لكن امیدواریم حقیقتی كه ما بیان میكنیم تلختر از حقایق دیگر نباشد. ما درك و معرفت صادقانه خود از قضایا را بیان میكنیم بدین امید كه اگر درست باشد خداوند سخنانمان را بر دلها بنشاند و اگر به صواب نیست خداوند ما را بخشیده و اصلاح فرماید.
***
«ببر حیوان خطرناكی است» این گزارهای است ساده و گویا. هر بزرگسالی ــ حتی كودك ممیزــ معنا و مفهوم آن را به خوبی میفهمد تا از ببر اجتناب كند. حال، اسامی مختلفی را در این گزاره ساده بگنجانید: مثلاً، «دولت آمریكا شیطان بزرگ است» و اینجاست كه وضوح معنایی تا حدودی دست كم برای بسیاری از رهبران انقلاب اسلامی و سیاستمداران و مسئولین جمهوری اسلامی ایران رنگ میبازد. میبینیم كه بسیاری از وزراء، رهبران، بوروكراتها، تكنوكراتها، تصمیمگیران و شكلدهندگان افكار عمومی كه در جمهوری اسلامی به پست و مقامی رسیدهاند به علاوه طرفداران سینهچاك دموكراسی در بخشهای خاصی از حركت جهانی اسلام، ناگهان به نحوی ساز و كار سیاسیشان را تدبیر و اجرا میكنند گویی آمریكا اصلاً و ابداً شیطان بزرگ نبوده و نیست. انگار آینهای كه امام خمینی(ره) حال و روز جهان مدرن را به روشنی در آن میدید از زمان ارتحال ایشان كدر گشته است. رژیم آمریكا در واشنگتن بیاعتنا به آرمانها و آمالِ انقلابیهای سوخته و پرپرشده سابق و اسلامی نمایان، هر روز مرتبت خویش در جایگاه شیطان بزرگ را یادآور میشود و كشف این واقعیت ناگوار با دیدن اعمال و شنیدن كلماتش به سهولت میسر است. دایماً از واشنگتن به صدای بلند و پر از هیاهو میشنویم كه ایران اسلامی و صاحب نفت، حامی شماره یك تروریسم در جهان است و مصمم به تولید سلاحهای هستهای. وِرد زبان بوش و مشاورانش پیوسته این است كه سلاح هستهای در دست تروریستها (منظورشان دولت و نهضت اسلامی است) بزرگترین تهدید ممكن در برابر امنیت ملی آمریكاست. در واقع هر ناظر آگاهی میداند دستیابی امت اسلام به تكنولوژی هستهای در وهله اول عامل بازدارندهای است در برابر اسرائیل صهیونیستی. منظور نومحافظهكاران را در تفكیكناپذیر بودن اهداف تلآویو و واشنگتن میفهمیم. شیطان بزرگ با طرحها و مقدمهچینیهای ظاهراً محكمهپسند توجه دیگران را از جنگافروزیاش منحرف میكند. سادهلوحها با دیدن اداهای سیاسی فكر میكنند آمریكا در نگرانیهایش از پیشرفتهای هستهای ایران صادق و دلسوز است. اما ساز و كارش را از طریق تروئیكای انگلیس، فرانسه و آلمان برای خنثیسازی پروژه هستهای ایران پیاده میكند. و اگر به نتیجه نرسید پرونده ایران را به شورای امنیت میكشاند. آمریكا در كنار این حركتهای تهدیدآمیز، چشماندازها و مزیتهای روابط گسترده بینالمللی مانند لغو تحریمها را در صورت همكاری با نقشههای آمریكا، به ایران وعده میدهد. دیكچنی، معاون بوش علناً لغو تحریمهای آمریكا علیه ایران را ــ البته در صورت همكاری ایران ـ اعلام كرده است.دیپلماسی موش و گربهبازی بین مذاكرهكنندگان ایران از یك سو و دیپلماتهای زیرك و دو پهلوگوی اروپایی برای جنگافروزان پنتاگون و كاخ سفید پشیزی ارزش ندارد. دارودسته «بازها» به ایران كه میرسند مانند سگ پاچه میگیرند. آنها از تحریمهای آمریكا علیه ایران رضایت دارند اما وَلَعشان تمامی ندارد، و اگر رها شوند چونان لاشخور به جان ایران میافتند. آمریكا در این میانه سعی میكند امنیت دروغینی را به مذاكرهكنندگان ایرانی القا كند كه آن را از طریق مشوقهای قابل توجهی انجام میدهد. این در حالی است كه با توسل به تلاشهای دیپلماتیك حول محور شورای امنیت كه ممكن است اروپاییها، ژاپنیها و حتی چین را وادار به پیوستن به تحریم علیه ایران كند ائتلافی بینالمللی علیه ایران را شكل میدهد. آمریكا میخواهد مقامات ایرانی بفهمند علت فشار برای تعطیل كردن برنامه هستهایشان تهدید مسلم امنیت اسرائیل است و توقع دارند ایران از حركتهای جهان اسلام كنار بكشد. اسرائیل و آمریكا نمیتوانند با ضربان نبض اسلامی در لبنان، عراق یا حتی افغانستان زندگی كنند، زیرا مقامات تلآویو و واشنگتن دست ایران را در این مناطق در كار میدانند. به عبارت دیگر، تمام آنچه آمریكا از ایران میخواهد بیرون رفتن از جنبش جهانی اسلام و تبدیل شدن به بخشی و تكّهای از نظم بینالمللی تحت سلطه غرب است. نظمی كه پاداشهای آن چشمگیر است ــ عادی شدن روابط تهران و واشنگتن ــ و قصد دارد جنبش اسلامی را نابود كند. آنگاه آمریكا میلیاردها دلار داراییهای ایران را كه سالهاست به گروگان گرفته در ازای ترویج كاپیتالیسم و تشویق به فعالیتهای بازار آزاد، تجارت جدید و سرمایهگذاری، آزاد میكند. مضاف بر اینكه آمریكای مقتدر، ایرانِ راندهشده بینالمللی را به شرط این زیر و رو شدنها به عضویت سازمان تجارت جهانی درمیآورد! و برای اعتماد كسانی كه گمان میكنند ایران هنوز مهره غیرقابل اعتمادی است دستیابی به انرژی هستهای صلحآمیز را ممكن میسازد. به قول فروشندهها، آخرش كه چی؟ مَخلص كلام اینكه طرح جامع آمریكا به نیّت خَصی كردن نهضت اسلامی است. ایران در این مرحله از تاریخ یك معاویه سیاستمدار یا یك علی(ع) اصولگرای اخلاقی نیاز دارد. سؤالی كه مطرح خواهد شد ــ و ربطی هم به قضیه شیعه و سنی ندارد ــ این است كه برای مردم مسلمان كشور جمهوری اسلامی ایران كه فداكاریهای فراوانی در راه انقلاب و امت جهانی اسلام كردهاند چه چیزی برای تصمیمگیری میماند؟ در اثنایی كه آمریكا آتش تنور این جبهه دیپلماتیك و سیاسی را گرم میكند چندی پیش از رسانهها درز كرده بود كه كماندوهای اسرائیلی و آمریكایی در داخل ایران عملیات پنهانی انجام دادهاند. هر چند مقامات ایرانی امكان چنین عملیاتی را قویاً رد كردهاند اما تصور وقوعش مشكل نیست. وقتی یك ژورنالیست معتبر آمریكایی به نام سیمون هِرش چنین ادعاهایی را مطرح میكند یا ادعاهایش واقعیت دارد یا بعضیها در آمریكا میخواهند به مردمشان القا كنند كه دارند به نحو دیگری بر مقامات ایران فشار میآورند. از نومحافظهكاران دولت شیطان بزرگ هیچ بعید نیست با انتخاب مجدد بوش حسابی مست شده باشند؛ شاید عملاً گمان میكنند وقت آن رسیده دایره مبارزه با تروریسم را وسیع كرده و به ایران بكشانند. هلهلهكنندگان برای جرج بوش كارگران بیكار آمریكایی، كشاورزانی كه قادر به بازپرداخت وامهایشان نیستند، و فارغالتحصیلان دانشگاهی كه به جای اشتغال در رشته تخصصیشان در مشاغل كارگری مشغول به كارند نیستند. مردم عادی آمریكا در رنج و عسرتاند در حالی كه بوش در خدمت سرمایهداران گردن كلفت است كه شاید همانها از یك ماجراجویی نظامی پر هزینه دیگر استقبال كنند.دیپلماتهای رؤیایی جمهوری اسلامی ایران باید بدانند منابع پنتاگون از قول بوش فاش ساختهاند توصیه او به دونالد رامسفلد، وزیر دفاعش، در اعلام هدف اصلی سیاستهای خارجیاش در دور دوم ریاست جمهوری تغییر حكومتهای دمشق و تهران است. دستگاههای اطلاعاتی آمریكا برای توجیه این سیاست در حال حاضر چهار نعل میتازد. بوش در نطق سالانهاش در ماه ژانویه با ایرانیانِ مخالفِ روحانیون كه ظاهراً حمایت آمریكا از حركتشان به سوی آزادی! را خواستار شدهاند اعلام همبستگی كرد. مثل روز روشن است كه بین برخی از رهبران ایران و مردم فاصله افتاده است؛ اما مقصر كیست؟ فهم این موضوع كه چرا عبارتِ «شیطان بزرگ» ـ توصیف بهجایی از دولت آمریكاــ از مفیدیت و كاربرد اولیهاش ساقط شده دشوار است. در دوران حملات و هیاهوی آمریكا علیه جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی ایران، مایه بُهت و حیرت است كه چرا عبارت شیطان بزرگ در ادبیات سیاسی دوران ما به كار نمیرود! از روح بلند امام خمینی (ره) به خاطر انحراف برخی رهبران نهضت اسلامی و سادهلوحی مقامات ایران پس از ارتحال او باید عذرخواهی كرد. تنها دلخوشی باقیمانده این است كه هنوز خیلیها در ایران و در میان ستمدیدگان مسلمان و غیرمسلمان هستند كه منظور ایشان را ـ وقتی كه آمریكا را شیطان بزرگ زمانه ما لقب داد ـ فهمیدند.
|