راه شماره 15 : جشنواره شاه سلطان حسینی
جهانی شدن و تنوع فرهنگی
نوشته: تید آدكیونل از لاگوس (نیجریه)
مترجم: ع. ف. آشتیانی
ادغام اقتصاد كشورهای دنیا را از طریق حذف موانع تجاری، با واژه «جهانی شدن» تبیین میكنند. با پیشرفت فناوری و تجلی آن در امكانات مخابراتی نظیر تلفن، ماهواره، اینترنت، شبكههای رسانهای جهانی و سهولت سفر و جابهجایی با تجهیزات مدرن، ارتباط مردم كشورهای دنیا با یكدیگر روز به روز بیشتر شده است. ارتباطی كه به واسطه پیشرفت فناوری حاصل شده، فضایی را فراهم ساخت كه هرگاه در گوشهای از جهان برای كسی اتفاقی بیفتد، پیامدهای مستقیمی در نقطه دیگری از جهان به بار میآورد. اكثر ما برای برقراری ارتباط و بهبود سازماندهی امورمان از فناوری پیشرفته بهره میگیریم. بنابراین «جهانی شدن» فینفسه نمیتواند پدیده نامطلوبی محسوب شود. پیوندهایی كه بدین طریق بین نژادهای انسان در سراسر كره زمین برقرار میشود، آزادی عمل بیشتری به مردم بخشیده و كیفیت زندگی آنها را ارتقا میدهد. اما باید دید جهانیسازی را چه كسی، از چه منظری و با چه نیتی تعریف میكند. و این تعریف در خدمت منافع كیست؛ زیرا پدیدای كه ظاهراً مثبت است، میتواند به تشدید استثمار و افزایش فاصله فقیر و غنی (در سطح جهانی و در داخل كشورها) و محدود شدن آزادیهای فردی و اجتماعی برای حركت در جهت منافع و مصالح خود منجر شود. صندوق بینالمللی پول، بانك جهانی و سازمان تجارت جهانی بر اساس چنین سیاستی از كشورها، بهویژه جهانِ در حال توسعه، میخواهند در ازای دریافت وام، سرمایهگذاری، كمكهای توسعه و مذاكرات بازپرداخت دیون، سیاستهای اقتصادی خود را با «نظریه تجارت ازاد» منطبق كنند. این سازمانها در تحمیل این نظام در سطح جهانی نقش عمدهای ایفا میكنند. هماكنون بسیاری از كشورهای در حال توسعه در راستای این سیاست، اقدام به واگذاری شركتهای دولتی به بخش خصوصی كردهاند. بهطوریكه در حال حاضر حمل و نقل، آموزش و پرورش، آب، بهداشت و تعداد دیگری از خدمات عمومی اساسی به جای آنكه تأمینكننده منافع اقشار گسترده جامعه باشند، در خدمت سودافزایی تعداد اندكی سهامدار قرار گرفتهاند. سود حاصل از فروش داراییهای عمومی، غالباً به جیب سیاستمداران، سرمایهداران و شركتهای چندملیتی میرود كه در آخرین مورد، سود را به كشورهای مبدأ بازمیگردانند تا كشوری كه عملیات تجاری را انجام داده، بهطور كامل از منافع بهرهمند نشود و صرفاً تعداد قلیلی «از ما بهتران» كه شركتهای چندملیتی با آنها شراكت دارند از سود منتفع گردند. مبلغین و ترویجكنندگان بازار آزاد، هم اكنون گستره «آزادی بازار» را شاخص سیاسی آزادیهای انسانی و دمكراسی در یك كشور میدانند. اكثر كشورهای در حال توسعه از ناحیه فرهنگی دچار آسیب شده و در مواردی مضمحل شدهاند. زیرا طبق فلسفه «تجارت آزادن جهانی: تمام حمایتهای دولتی از شركتها و صنایع داخلی باید برچیده شود. از این پس صنایع فرهنگی تولیدكننده محصولاتی نظیر فیلم، برنامههای تلویزیونی، كتاب و موسیقی نمیتوانند از نظارتهای حمایتی برای رقابتهای بینالمللی برخوردار شوند. و دولتها هم نمیتوانند به این صنایع یارانه اختصاص دهند تا در بازار جهانی قدرت رقابت داشته باشند. فرضِ سیاست جهانیسازی بر این است كه همه بر اساس شرایط برابر و از یك نقطه كار خود را شروع میكنند. بنابراین میدانِ هموار و وسیعی برای رقابت در بازار جهانی فراهم شده است اما واقعیت كاملاً متفاوت با این ادعاست. زیرا تعداد انگشتشماری از كشورهایی كه با استثمار و استعمار سایر كشورها به نان و نوایی رسیدهاند، در عرصه رقابت از كشورهای فقیری كه بسیاری از آنها، هنوز هم درگیر مبارزه برای غلبه بر صدمات ناشی از استعمارگرهای گذشته هستند، پیشی میگیرند. بنابراین تأثیر جهانی شدن بر جبهه فرهنگی به این معناست كه مثلاً صنایع ثروتمند و پردرآمد فیلمسازی و برنامههای تلویزیونی كشورهای غربی، بدون هیچگونه قید و بندی به بازارهای داخلی سایر كشورها دسترسی نامحدودی خواهند داشت. آن گاه كه صنایع فیلمسازی و تلویزیونهای ملی از یارانههای دولتی محروم شوند، بهراحتی از پای درمیآیند. در نتیجه، فیلمنامهنویسان، كارگردانان و بازیگران بیكار میشوند. از آن گذشته، برای كشورهای در حال توسعه واردات محصولات فرهنگی خارجی در مقایسه با سرمایهگذاری صنایع فرهنگی ملی ارزانتر تمام میشود. بدین طریق سلطه محصولاتِ فرهنگی خارجی كه حاملِ زیباییشناسی، جهانبینی، ارزشهای اخلاقی و اندیشههای كشور تولیدكننده است ـ به واسطه توافقنامههای تجارت آزاد ـ بیشتر میشود. این پدیده در برخی موارد منجر به همگونسازی میشود. یعنی مردم كشورهای دنیا تحت تأثیر این محصولاتِ فرهنگی دارای ارزشها، جهانبینی و ذائقههای یكسان میشوند. چون تنوع گونهها و محصولات به حداقل میرسد و قدرت انتخاب مردم كاهش مییابد. لذا دمكراسی و حق انتخاب نیز به خطر میافتد. تنوع فرهنگی، در بستر جهانیسازی و به واسطه موافقتنامههای تجاری، در حد محصولاتی مانند صابون، خمیردندان، اتومبیل یا تیشرت تنزل مییابد. زمانیكه محصولات فرهنگی كشورهای ضعیف تا این پایه سقوط كند، محصولات فرهنگی غرب از دروازههای بینگهبان سیلآسا به داخل این كشورها سرازیر میشود. بنابراین، ترویج تنوع فرهنگی بدین معناست كه از محو محصولات و صنایع فرهنگی بومی جلوگیری شود و هنرمندان و صنایع ملی كشورها مورد حمایت قرار گیرند. در پرتو چنین پیشبینیهایی است كه باید كشورهای ضعیف دنیا، تا بدان جا كه میسّر است، همّت خود را روی این موضوع متمركز كنند كه در مذاكرات تجاری، محصولات فرهنگی را مستثنی كنند. بدین جهت است كه تشكیلاتی مانند شبكه بینالمللی حمایت از تنوع فرهنگی (INCD) ـ یك شبكه جهانی متشكل از هنرمندان، سازمانهای فرهنگی غیر دولتی و مؤسسات مدنی ـ با مأموریت مقابله با پیامدهای زیانبار جهانیسازی برای هنر و فرهنگ تشكیل شدهاند كه تحت نظارت شبكه بینالمللی حمایت از سیاستهای فرهنگی (INCP) ـ گروهی غیر رسمی كه با تشكیل جلسات منظم تأثیراتِ منفی موافقتنامههای تجاری و جهانی شدن بر فرهنگ را زیر نظر گرفته و رویكردها و روشهای جایگزین را با دولتها و مجامع بینالمللی در میان میگذارد ـ با مشاركت وزارتخانههای فرهنگ كشورهای مختلف كار میكنند. تنوع فرهنگی در هر متنی معنای خاص خود را دارد، مثلاً تنوع فرهنگی در آفریقا، یعنی كسی به این گروه فرهنگی تعلق دارد و دیگری به آن گروه. درحالیكه ابعاد این قضیه در كشورهای در حالِ توسعه گستردهتر است. در این كشورها كه با سیل مهاجران روبهرو هستند، تنوع فرهنگی به معنای احترام گذاشتن به اقلیتهای فرهنگی و یكپارچهسازی آنها در فرهنگ غالب است. نگرانی بزرگی كه برای كشورهای مستقل به وجود آمده، قید و بندهای روزافزونی است كه توافقنامههای بینالمللی تجارت آزاد بر آنها تحمیل كرده تا از حمایت هنرمندان و تولیدكنندگان فرآوردههای فرهنگی خود، دست بردارند. زیرا طبق مفاد چنین توافقنامههایی، حمایت آنها مغایر اصول «تجارت آزاد» و «بازار آزاد» است. مدافعین «تجارت آزاد» میگویند حمایت دولتها از صنایع فرهنگی مانند صنعت نشر یا فیلم منصفانه نیست. زیرا برای این صنایع در برابر سایر رقبایی كه از یارانههای دولتی بهرهمند نیستند و كاملاً زیر فشار نیروهای بازار رفتهاند، امتیاز ویژهای محسوب میشود. نگرانی هنرمندان و تولیدكنندگانِ فرآوردههای فرهنگی از این بابت است كه اگر كالاهای تجاری مانند اتومبیل، خمیر دندان یا تیشرت را با آفرینشهای فرهنگی و هنری یكسان بپندارند، صنایع فرهنگی به علت عجز از رقابت با صنایع سرگرمیساز قدرتمند و عظیمِ غرب و بهویژه آمریكا از پای درآمده و به تاریخ میپیوندند و این برای تنوع فرهنگی پیامدهای فاجعهباری خواهد داشت. مثلاً اتحادیه آفریقا برنامه سیاسی و اقتصادی جدیدی را به نام «مشاركت نوین برای توسعه قاره سیاه» (NEPAD) تصویب كرده كه به موجب آن كشورهای آفریقایی مُجازند با كشورهای ثروتمند توافقنامههای تجاری دوجانبه منعقد كنند. اگر محصولات فرهنگی خارجی در پی این توافقنامهها، بدون هیچ قید و شرطی وارد بازارهای داخلی شود، توسعه صنایع فرهنگی در كل این قاره در ورطه پیشداوری افتاده و هیچ هنرمندی نمیتواند از آزادی بیانِ خلاقانه خویش استفاده كند. برنامههایی مانند NEPAD یك برنامه اقتصادی نوِ استعماری است اما متأسفانه از اجتماع و بهخصوص جامعه فرهنگی هیچ صدای اعتراضی به تدوین و تنظیم اینچنین برنامههایی كه تأثیر مستقیمی بر فرهنگ جوامع دارند، برنمیخیزد.
|