راه شماره 27 : صدور انقلاب به زبان موسیقی
چند روایت متواتر درباره موسیقی
بازخوانی بیانات مقام معظم رهبری پیرامون موسیقی و شعر متعهد
رضا نساجی
موضوع هنر متعهد یکی از مهمترین مسائل مورد نظر و جدل هنرمندان و صاحب نظران است، بسیاری هنر را صرفا هدف می دانند و بسیاری آن را وسیله. این مسئله بویژه در جوامع انقلابی و یا انقلابی که ایئولوزی و مکتب را راهنمای عمل و نظر قرار داده اند، دغدغه جدی تری بوده و لذا بسیاری از کج اندیشان و سطحی نگران کوشیده اند تا هنر متعهد و دینی را تقلیدی از هنر ایدولوژیک در جوامع سوسیالیستی و بویژه شوروی نمایانند. اما همانگونه که معمار انقلاب اسلامی، در پیام خود به هنرمندان، خطوط هنر انقلابی را ترسیم کردند، رهبر انقلاب هم نکات کلی و حتی جزئی را در تببین هنر متعهد – متعهد به دین، انقلاب و مردم- بیان می کنند.
از جمله ایشان در با ديدار صدها تن از اصحاب فرهنگ و هنر و انديشه و از جمله داريوش پيرنياكان و فريدون ناصري به عنوان نمایندگان جامعه موسيقي کشور در 1/5/1380، هنر را مجموعهاي از احساس و ادراك زيباييها و حقايق، و تبيين آنها برشمرده و می فرمایند: «هنر حقيقتي بسيار فاخر و عطيهاي از جانب پروردگار است كه مانند هر موهبت ديگر الهي، مسؤوليتها و تكاليفي را براي صاحب آن به همراه ميآورد.»
ايشان در تبيين تعبير "هنر متعهد" به مسؤوليتهاي انساني هر فرد اشاره می کنند: «هنرمند علاوه بر تكاليف ذاتي انساني، بعلت ويژگيهاي بسيار ممتاز هنر، بايد درخصوص قالب و مضمون آثار خود نيز احساس تعهد كند... ]هنرمندان [علاوه بر مسؤليتپذيري در خلاقيت، نوآوري و پيشرفت در قالب، همواره در قبال مضمون و محتواي آثار خود نيز احساس مسؤوليت كنند و از اين طريق به مخاطبان خود احترام بگذارند... هر قدر يك هنرمند به مرحله بالاتري از فكر و انديشه و درك عقلاني برسد، جوهره كارهاي هنري او كيفيت و ارتقاء بيشتري خواهد يافت و درك هنري او از پشتوانه بيشتري برخوردار خواهد شد.» (ديدار صدها تن از اصحاب فرهنگ و هنر و انديشه ۱۳۸۰/۰۵/۰۱)
«ما از دوران جوانی خودمان حرفهای برخی از اهالی هنر را میشنیدیم، که روشنفکر مآبانه و واقعاً بی پایه و اساس، معتنی به این نکته بود که «ما هنر را در راه فکر و پیشبینی و سیاست، به کار نمیبندیم». آنها که ادعاهایی چنین داشتند، هنرشان- اعم از شعر و دیگر فنون- بیش از سایرین در خدمت سیاستها قرار میگرفت. قصد ورود به چنین بحثهایی را ندارم. اما میخواهم بگویم هر کاری که متکی به اراده انسان است، باید برای هدفی انجام گیرد. هرچه هدف متعالیتر باشد، آن کار یا هنر ارزشمندتر میشود.» (بیانات رهبری در بازدید از صدا و سیما و در جمع اهالی موسیقی 9/5/75)
«شما كه يك فيلمساز و سينماگر و بازيگر سينما و تئاتر و موسيقيدان و آهنگساز ايرانى هستيد و اين واقعيّت و مظلوميت را ادراك مىكنيد، تكليفتان چيست؟ آيا هيچ تكليف مردمى وجود ندارد؟ من شنيدهام كه در قضاياى جنگ جهانى در روسيه، شورِ علىاف - آهنگ معروفى است كه البته من نه آهنگش را شنيدهام، نه درست مىدانم چيست؛ آقايان مىدانند - در تهييج مردم براى وارد شدن به ميدان جنگ، بيشترين تأثير را داشت؛ يعنى در خدمت اهداف مردمى قرار گرفت. به طور طبيعى اين توقّع از هنرمندِ هر كشورى وجود دارد؛ بنابراين چطور مىتواند نسبت به اين قضيه بىتفاوت بماند؛ در حالى كه دشمن از ابزار هنر استفاده مىكند؟»
«هنر انقلابى كه ما از اوّل انقلاب همينطور گفتيم و آن را درخواست كرديم، اين است. آيا اين توقّعِ زيادى است؟ موسيقى و فيلم و تئاتر و نقاشى و ساير رشتههاى هنرىِ شما بايد به اين مقوله بپردازد؛ اينها چيزهاى لازمى است. توقّعِ انقلاب از هنر و هنرمند، يك توقّعِ زورگويانه و زيادهخواهانه نيست؛ بل مبتنى بر همان مبانى زيباشناختى هنر است. هنر آن است كه زيباييها را درك كند. اين زيباييها لزوماً گل و بلبل نيست؛ گاهى اوقات، انداختن يك نفر در آتش و تحمّل آن، زيباتر از هر گل و بلبلى است. هنرمند بايد اين را ببيند، درك كند و آن را با زبان هنر تبيين نمايد. » (بيانات در ديدار اصحاب فرهنگ و هنر 1380/05/01)
در همین راستا، ایشان موسیقی را هم نه تنها تحریم نمی کنند، بلکه از آن به عنوان وسیله ای برای تعالی بشر، دفاع می نمایند: «هنر موسیقی، تلفیقی از دانش، اندیشه و فطرت خدادادی است؛ که مظهر فطرت خدادادی، در درجه اول، حنجره انسانها، و در درجه دوم، سازهایی است که به دست انسانها ساخته شده است. پس میبینید که پایه، پایهی الهی است. حال اگر در این زمینه به سراغ سرودههای مولوی برویم و بگوییم «موسیقی، انعکاس صدای افلاک است»؛ و آن را به عالم عرفانی مورد اشاره او وصل کنیم، از واقعیات، به تخیلات نقبی زدهایم. زیرا گفتههای او در این خصوص، شبیه خیال است و نه واقعیت؛ و طبعاً، مفهوم دیگری خواهد داشت. اما بی آنکه دنبال خیال پردازی برویم، در عالم واقع، صدایی که از حنجره خواننده صادر میشود، با یک پایه الهی و خلقی که مربوط به خدای متعال است، مانند بنایی مستحکم و وسیع، پرجاذبه و رنگین شکل میگیرد.» (بیانات رهبری در بازدید از صدا و سیما و در جمع اهالی موسیقی 9/5/75)
«موسيقي بايد در خدمت اهداف والاي بشري و تقرب به حيات طيبه انساني باشد. موسيقي يك هنر است كه بايد از اين آفريده الهي در جهت مصلحت و منفعت انسان استفاده شود و در استفاده از موسيقي به صحت و درستي راه و خطي كه طي ميكنيم اطمينان داشته باشيم.» (ديدار مسؤولان و مديران سيماي جمهوري اسلامي ۱۳۷۴/۰۸/۰۸)
«موسیقی متعالی، موسیقیای است که برای هدف متعالی باشد. اگر چنین باشد، آن وقت میشود موسیقی را پاک و مقدس نامید. آن وقت میشود ما هم مثل غربیها کنسرتی داشته باشیم (عنوانش را مثلاً «محفل خوانندگی» بگذاریم، تا اصطلاح غربی به کار نبرده باشیم) که مردم- اعم از معمولی و متدین- بلیت تهیه کنند و برای شنیدن ساز و آواز شما، به آن محفل بیایند. توجهی که بعد از پیروزی انقلاب بایستی از طرف دست اندرکاران موسیقی نسبت به موسیقی صورت میگرفت، نگرفت. البته، این بدان معنا نیست که کارهای خوبی انجام نشده است. مسلماً شده است که ما اینجا مینشینیم و به کار شما گوش میسپاریم.» (بیانات رهبری در بازدید از صدا و سیما و در جمع اهالی موسیقی 9/5/75)
پاسخی نو به فلسفه موسیقی
تعریفی که رهبر انقلاب از موسیقی دارذند، بحث نو در فلسفه هنر و زیباشناسی است، ایشان اگرچه مبنای بحث خود را در تقسیم بندی های علوم قدیمه می نهند، اما به دریافتی نو از موسیقی می رسند: «اساساً موسیقی، که در تقسیمبندیهای علوم قدیم، از شعب ریاضی است، و چون با دقت و محاسبه و اندازهگیری دقیق سر و کار دارد، جزو بخشهای دانش ریاضی محسوب میشود، هنر دقیقی است. به تعبیری دیگر، هنر موسیقی، محاسبه متکی به طبیعت و فطرت بشری است؛ که خرد انسانی، آن محاسبه را براساس تجربه استخراج کرده، و برای آن، پیشرفت قواعدی- موازینی گذاشته است. البته امروز که اروپاییها و غربیها در باب موسیقی پیشرفتهای زیادی کردهاند و قواعد دقیق و منظمی وضع نمودهاند، وضعیت طور دیگری است.» (بیانات رهبری در بازدید از صدا و سیما و در جمع اهالی موسیقی 9/5/75)
بر همین اساس ایشان بحثی تاریخی درباره موسیقی سنتی ایران هم ارائه می دهند: «در گذشته که صحبت از مسائل مبتلابه امروز موسیقی نبود و بدیهه وازی و بدیهه خوانی رواج داشت، خوانندهای بنای خواندن میگذاشت و نوازندهی هنرمندی هم که بغل دست او نشسته بود، به نواختن میپرداخت. نوازنده اصلاً از قبل نمیدانست که خواننده چه میخواهد بخواند. لذا، تا خواننده برای خواندن دهان باز میکرد، او هم ساز خود را کوک مینمود و به همنوایی مشغول میشد. یعنی هیچ قاعدهای که بر مبنای آن، نت نوشتهای وجود داشته باشد، در کار نبود.
من در این زمینهها تجربه و آشنایی ندارم. اما از کسانی که از اهلیت در این هنر برخوردار بودهاند، شنیدهام، حتی در زمان متداول نشدنِ نت، آنان که در امر نوازندگی یا خوانندگی فعال بودند، طبق فطرت و ذوقی سلیم، نظم منطقی را در کار، معمول میداشته، و قواعد را رعایت میکردهاند. هفت دستگاه اصلی موسیقی و دستگاههای فرعی آن، که تنها مربوط به موسیقی ایرانی نیست، بلکه در همه آهنگهای جهان وجود دارد، به گونهای تکوین یافته، که هر صدایی شما دربیاورید، در یکی از آن دستگاهها هست، و در واقع، همه آهنگهای غربی و شرقی، در مجموعه این دستگاهها میگنجد اگر توجه داشته باشید، مقامها و گوشههای مختلف هر دستگاه از بدو شروع تا نقطه پایان، روند منظمی را طی میکنند. یعنی از جایی آغاز میشوند؛ فرود میآیند؛ فراز دارند؛ تا جایی که تمام میشوند. همه اینها مبین حکم فرما بودن نظم در این هنر است. (بیانات رهبری در بازدید از صدا و سیما و در جمع اهالی موسیقی 9/5/75)
موسیقی متعهد، سیاست زده نیست
ایشان ضمن دفاع از عنوان "متعهد" در کنار موسیقی و به طور کلی هنر، آنرا مختص به انقلاب ندانسته بلکه از فطریات بشر تلقی می نمایند: «در موسيقي سنتي، شعر حافظ يا سعدي خوانده ميشود، ولي اين كافي نيست; بايد شعر خوب خوانده شود; چيزي كه وقتي مستمع شنيد، اين هنر در خدمت ارزشهاي انقلابي و اسلامي قرار گرفته باشد. اين، مخصوص انقلاب هم نيست. هر جامعه و هر انسان و هر مجموعهي بشرييي، ميخواهد كه هنر در خدمت ارزشهاي مقبول خودش قرار بگيرد. اين جرم نيست كه اسلاميها ميخواهند هنر در خدمت ارزشهاي اسلامي قرار بگيرد. همهي مكاتب و همهي جوامع دنيا، همينطورند. ارزشهايي در ذهنشان وجود دارد كه با ارزشهاي ديگري فرق دارد. آنان هنر نقاشي، طراحيهاي گوناگون، شعر، موسيقي و همه چيز را در خدمت اين ارزشها قرار ميدهند. اين، يك توقع زيادي نيست كه جامعهي اسلامي چنين انتظاري داشته باشد.» (بيانات در ديدار اعضاي شوراي سياستگذاري صدا و سيما ۱۳۶۹/۱۲/۱۴)
و نیز در تفكيك هنر ديني از هنر رياكارانه متحجر و قشريگرا می فرمایند: «هنر ديني آن است كه معارفي را كه اديان الهي و كاملتر از همه دين مبين اسلام با هدف سعادت حقيقي بشر، بدنبال ترويج آن بودهاند، در جوامع انساني منتشر كند و در افكار بشر، ماندگار و جاودانه سازد... در هنر ديني، الزامي به استفاده از واژگان يا نمادهاي مذهبي نيست بلكه ترويج هنرمندانه مقولاتي نظير "عدالت، حقوق انساني و مسائل اخلاقي" و پرهيز از "ابتذال و استحاله هويت انسان و جامعه" ميتواند نمونههاي خوبي از هنر ديني باشد.»
به همین دلیل می فرمایند: «مسائل هنري و فرهنگي با بخشنامه و دستور و حكم درست نميشود بلكه نيازمند انگيزه است.» و نیز ضمن تأكيد بر لزوم دوري هنرمندان از بازيهاي سياسي و خطي، تأكيد بر ارزشها و پايداري بر آنها را از سياسي كاري كاملا منفك می دانند: «همواره به مسؤولان توصيه كردهام كه نگذاريد خطوط سياسي، جناح بنديها و شبه حزبها وارد عرصه هنر و فرهنگ شوند چرا كه در اينصورت همه چيز تباه خواهد شد... هنرمندان بايد با پايبندي به حدود و ارزشها، از دچار شدن به بيهويتي پرهيز كنند. (ديدار صدها تن از اصحاب فرهنگ و هنر و انديشه ۱۳۸۰/۰۵/۰۱)
موسیقی؛ مردمی یا درباری؟
اما مهمترین نکته ای که رهبر انقلاب در تبیین هنر متعهد بیان می کنند و همان هم هنر انقلاب اسلامی را از هنر ایدئولوژیک و سیاست زده شوروی، تفکیک می کند، اینست که هنر انقلاب، دولتی نیست، بلکه انقلابی به معنای مردمی – مردمی که با انگیزه های دینی، انقلاب را آفریدند- است: «انقلاب از هنر و هنرمند تنها يك توقع دارد و آن اينكه جامعه هنري با همان نگاه زيباشناختي هنر، به پديدههايي همچون ايثار و فداكاري مردم در پيروزي انقلاب و حماسه 8 سال دفاع مقدس بنگرد و اين زيباييها را با زبان هنرمندانه تبيين كند.»
ایشان توضیح مبسوطی درباره خواستگاه موسیقی در غرب و در شرق می دهند تا این نکته مبین شود که موسیقی نباید در خدمت دربار و اربابان قدرت باشد، بلکه باید به مردم بپردازد: «متأسفانه هدف موسیقی در شرق، در حد تعالی خود موسیقی نبوده است. اینکه میگویم «شرق» منظورم ایران و کشورهای عربی است. وگرنه از وضعیت موسیقی در هند و چین و سایر ممالک خاور دور، خبر ندارم. به هر حال، تاریخ موسیقی ایران در طول قرون متمادی- چه قبل و چه بعد از اسلام- را خواندهام، و از سیر و سرنوشت موسیقی عرب- بخصوص بعد از اسلام- مطلعم. آنچه براساس مطالعات خود میتوانم بگویم، این است که موسیقی در منطقه ما، برای هدفهای متعالی به کار نرفته است و این، به خلاف سیر موسیقی در اروپاست. میدانید که من به طور طبیعی از جمله آدمهای غرب ستیزم. چنانکه هیچ ویژگی غرب، مرا مبهوت و مجذوب نمیکند. در عین حال، ویژگی-های مثبت غرب را از روی محاسبه، تأیید میکنم. یکی از آن ویژگیها، مقوله موسیقی است.
درست است که در غرب، موسیقی رقص و لهو و سایر موسیقیهای منحط وجود دارد، اما در همان نقطه از جهان، از دیرباز موسیقیهای آموزنده و معنادار هم بوده است؛ موسیقیای که برای گوش سپردن به آن، انسان عارف واقف خردمند، میتواند بلیت تهیه کند، در سالن اجرای کنسرت بنشیند و ساعتی، از آن لذت ببرد. در غرب موسیقیهایی که گاهی یک ملت را نجات داده و گاهی یک مجموعه فکری را به سمت صحیحی هدایت کرده، کم نبوده است. غرب برخوردار از چنین ویژگیایی نیز بوده، و هست.
در شرقی که راجع به آن گفتم (یعنی در محدوده جغرافیایی مورد اشاره) متأسفانه موسیقی از چنین اعتبار و جایگاهی برخوردار نبوده است. موسیقی در اینجا عبارت از آهنگها و آلات و ادوات لهو بوده؛ که فقها از آن، به «موسیقی لهوی حرام» تعبیر کردهاند. فرض بفرمایید فلان خلیفه، شبی دچار بیخوابی میشده است. موسیقیدانها، همراه با کنیزکان مغنی، بایستی میآمدند تا اسباب طرب او را فراهم کنند. موسیقی دان با آن خصوصیاتی که گفتم «اهل خرد و قریحه و ذوق است»، بایستی خود را میشکست، پای تخت خلیفه مینشست، و انواع و اقسام هنرهای خویش را نثار میکرد، تا خلیفه از حالت افسردگی که لازمه خونریزیها، قساوتها و خباثتهای وی بود، بیرون میآمد! این وضعیت موسیقی در بارگاه خلفا و امرای عرب بود. عین همین قضیه، در مورد سلاطین ایران هم صدق میکند. پادشاهانی که اهل موسیقی لهو بوده و دربارهای موسیقی طلب داشتهاند، کم نیستند. که از آن جمله میتوان به دربار قاجار و پادشاهان آن سلسله اشاره کرد.
توجه میکنید که موسیقی در خدمت چه جریان ها و کسانی بوده است؟! اینکه میبینید در کلمات فقها، موسیقی، مقولهای حرام و ممنوع و دست نزدنی و نزدیک نشدنی است، به همین خاطر است. در منطقهای که تاریخ موسیقی ما در آن شکل گرفته است، موسیقی، معنای صحیح ندارد. شما باید به آن، معنا و مفهوم صحیح بدهید؛ و در واقع باعث نجات آن شوید. حرف من با موسیقیدانها این است که موسیقی را به سمت معنا و هدفهای متعالی ببرید؛ هدفهایی فراتر از هدف عیاشی فلان عاشق کذایی که بهمان معشوقه کذاییتر را دوست میداشته، و چون مورد بی اعتنایی وی قرار گرفته و دلش شکسته است، میخواهد پای فلان ساز بنشیند، و در اثر آهنگ و ترانه سوزناک، اشکی از ره فراق بریزد! چنین هدفی در استعمال موسیقی ارزشمند نیست. چه ارزشی دارد که به خواهش دل یک نفر بسازند و بخوانند و بنوازند، و آن اندیشه ریاضی و محاسبه علمی و منطقی را- که اعتبار موسیقی است- چنین خوار و ذلیل کنند؟! ارزش و هدف و تعالی در موسیقی، این نیست. » (بیانات رهبری در بازدید از صدا و سیما و در جمع اهالی موسیقی 9/5/75)
خدمات متقابل دین و موسیقی
دین و موسیقی نه تنها با هم مخالفت کلی ندارند، بلکه خدماتی هم به یکدیگر ارائه داده اند. لذا همانطور که موسیقی در غرب بواسطه کلیسا در خدمت مذهب قرار گرفت و رشد یافت، در جامعه ایران هم اهالی مذهب و هنر اشتراکات و تعاملاتی داشته اند: «ما در قديم از زبان موسيقيدانهاى معروف شنيده بوديم كه مي گفتند موسيقى اصيل ايرانى را نوحهخوان و شبيهخوانها حفظ كردهاند؛ موافقخوان، مخالفخوان، علىاكبرخوان، قاسمخوان. هر كدام يك دستگاهى را به اينها مي دادند كه بايد در آن دستگاه بخوانند. اين موجب شد كه موسيقى نانوشتهى ايرانى - كه نه نُت داشت، نه نوشته داشت و نه چيز ديگرى داشت - بتواند برسد به دست كسانى كه اينها را با نُت و شيوههاى جديد بتوانند ثبت و ضبط كنند.» (بيانات معظم له در ديدار مداحان و ذاكران اهل بيت(ع) به مناسبت ميلاد حضرت فاطمه زهرا(س) ۱۳۸۶/۰۴/۱۴)
و اوج این تعامل در انقلاب اسلامی بود: «بعد از انقلاب، سرودهاي خوب و آهنگهاي بسيار خوبي در جهت ارزشهاي انقلابي ساخته شد; ولي در سالهاي اخير، رشد اينگونه آهنگها كم شده است. اين هم حيف است. بايد آهنگهاي خوب ساخته شود، شعرهاي خوب و چيزهاي جديد اجرا گردد و همهي آنها ناظر به ارزشهاي انقلابي باشد. اينها بايد در صدا و سيما مرتبا منعكس بشود.» (بيانات در ديدار اعضاي شوراي سياستگذاري صدا و سيما ۱۳۶۹/۱۲/۱۴)
و در ادامه راه انقلاب اسلامی هم همچنان نیاز به یک موسیقی – البته اصیل- دیده می شود: «اين که ما بگوييم موسيقي بهترين راه مقابله با تهاجم فرهنگي است، نه؛ من به اين معتقد نيستم که موسيقي يک چنين کششي داشته باشد. بهتر است بگويم يکي از راههاي مبارزه با تهاجم فرهنگي است. بله؛ يکي از راههاست. البته با شرايطي ميتواند باشد؛ اما بهترين راهش را اين نميدانم. ببينيد؛ در مورد موسيقي دو حرف وجود دارد: يکي اين که ببينيم اساساً مشخّصههاي موسيقي حلال و حرام چيست و ديگر اين که بياييم در مصداق، مرزهايي را مشخّص کنيم تا بهقول شما، جوانان بدانند که اين يکي حرام و اين يکي حلال است. البته اين دومي کارآساني نيست. کار دشواري است که انسان از اين اجراهاي موسيقيهاي گوناگون - موسيقي خارجي، موسيقي ايراني هم با انواع و اقسامش؛ با کلام، بيکلام - بخواهد يکييکي اينها را مشخّص کند؛ اما مشخّصههاي کلّياي دارد که آنرا ميشود گفت. البته من هم در جاهايي به بعضي از اشخاصي که دستاندرکار بودند، آنچه را که ميتوانستم و ميدانستم، گفتهام.» (بيانات معظم له در جلسه پرسش و پاسخ با جوانان در دومين روز از دهه فجر (روز انقلاب اسلامى و جوانان) ۱۳۷۷/۱۱/۱۳)
شعر و موسیقی اصیل
آنچه که موسیقی اصیل ایران را در مسیر عرفان و دین قفرار داده، ارتباط کلامی آن با ادبیات منظوم ایران است که عمدتا ریشه در عرفان و دین دارد. رهبر انقلاب هم به همین نکته اشاره کرده و البته با برداشتن حکم کلی از این نسبت، آفت های آن را هم بیان می دارند: «فراموش نکنید که، کلام، از محسنات موسیقی ماست. اصلاً نقطه قوت در موسیقی فارسی و عربی، وجود کلام به صورت اغلبی است. یعنی غالباً چنین بوده که موسیقی با کلام همراه میشده است. مسلماً کلام، بر جهتگیری کار مجموعه شما، تأثیر میگذارد. به تعبیر دیگر، در بعضی اوقات، کلامی که با آهنگ نواخته شده همراه است، وجه هدایتگری دارد. و این وجه، در معنای عرفانی، اخلاقی، اجتماعی یا سیاسی کلام، نهفته است. آن وقت است که میتوان گفت: کلام هدایتگر، موسیقی را دارای جهت متعالی میکند. یک وقت است که آهنگ را با کلامی گمراه کننده همراه میکنید. فرض بفرمایید کلام، مبین سوز و گداز یک عاشق کاملاً جسمانی و مادی، برای معشوقه خود است. سوز و گداز کذا هم به خاطر این است که عاشق به معشوقه دست پیدا کند و شبی را با او تا صبح بگذراند! هیچ هدف دیگری ندارد، و صد در صد هدف مادی است. مسلماً کلامی که برای این مقصود گفته شود، حرام است. این، هنر شماست که بگردید و شعرهای خوب را پیدا کنید. البته شعرهای حافظ و سعدی هم، همیشه عرفانی نیست. چه بسا شعر جسمانی و مادی هم دارند. شعری را پیدا کنید و کلامی را بیابید که حقیقتاً معنای عرفانی یا اخلاقی داشته باشد؛ مثل خیلی از غزل های صائب و بعضی از شعرای سبک هندی، که از جنبه اخلاقی خوب و قابل قبولی برخوردار است. کلامهایی چنین را، روی آهنگهای خود بگذارید، تا آثار پسندیدهای بوجود بیاورید.» (بیانات رهبری در بازدید از صدا و سیما و در جمع اهالی موسیقی 9/5/75)
«اگر موسيقييي ـ حالا اسمش را موسيقي سنتي بگذاريد، يا موسيقي غيرسنتي ـ كه يكي از دستگاههاي معمولي موسيقي خودمان را هم با ساز سادهيي ميزند، اما شعر، يك شعر برانگيزانندهي مهيج شهوت باشد، حرام است; خواننده هر كس ميخواهد باشد. آن صداي خوش و سازي كه با هم به كار بيفتد، تا جواني را فرضا به عمل حرام شرعي تحريك كند، كار حرامي است. سعدي و حافظ هم شعر عشقي محض دارند. اينطور نيست كه همهي اشعار آنها عرفاني باشد. بعضيها به مسايل ديني و عرفاني، از خود ما واردتر شدهاند! ما ميگوييم كه اين شعر اشكال دارد; ولي آنها ميگويند نه، اين مفاهيم عرفاني دارد! اين مفاهيم عرفاني كه من نفهمم، چه مفاهيم عرفاني است؟! مفاهيم عرفاني، آن وقتي مفاهيم عرفاني است و قابل استناد و قابل تكيه ميباشد، كه فهميده بشود عرفاني است. آنكه هيچ فهميده نميشود عرفاني است، چهكسي ميگويد عرفاني است؟! اگر مهيج شهوت و گناهان جنسي و بيبندوباري بود، اشكال دارد.» (بيانات در ديدار با مسؤولان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران ۱۳۶۹/۰۵)
و نیز می فرمایند: «اينطور نباشد كه اگر چيز خوبي منعكس ميشود، حتما بايد يك شعر عاشقانه باشد كه فلان خوانندهي معروف خوانده و اجرا كرده است; و اگر يك چيز انقلابي است، حتما يك گوشهاش مثلا عيب و ايراد و علتي داشته باشد. نه، براي تهيه و تنظيم آهنگهاي انقلابي، آهنگهاي اسلامي و طرح ارزشهاي اسلامي، از بهترين موسيقيدانها و بهترين خوانندگان استفاده بشود. در اين غزليات، چهقدر چيزهاي خوب از اين قبيل وجود دارد. شعر "امروز امير در ميخانه تويي تو" را من دو، سه سال پيش شنيدم و بعدها هم گاهي شايد شنيده باشم; اما اين را خيلي كم ميگذارند. ظاهرا اين شعر، از مرحوم حاج ميرزا حبيب خراساني است. از اينگونه شعرها، از اين مضامين عرفاني واقعي خوب، خيلي وجود دارد. يا آن شعر مرحوم علامهي طباطبايي ـ "همي گويم و گفتهام بارها" ـ كه يكي از خوانندگان خوانده و خيلي هم خوب خوانده، همينطور است. اينگونه شعرها كه مضامين عرفاني واقعي دارد، خوانده بشود; والا هر شعر قلندري مستانهيي كه عرفاني نيست. بعضي خيال ميكنند، هر چيزي كه در آن، اسم مي و معشوق و امثال آن باشد، عرفاني است! اينها كه عرفاني نيست... نه، شعرهاي قلندري مستانهي خيلي پستي وجود دارد كه اصلا عرفاني نيست. فرض بفرماييد، يك قهرمان پهلوان خيلي قويهيكل برود، چاه مستراح خالي كند! مگر نميشود؟ ممكن است يك شاعر در حد اعلاي ذوق شعري، دربارهي يك چيز پست بشري بسيار پايين ـ مثل يك عمل جنسي ـ بهترين و زيباترين شعرهاي دنيا را بگويد. پس، چنين چيزي تحقق پيدا ميكند. چنين نيست كه هر شعر خوب از لحاظ هنري، از لحاظ مضمون هم يك چيز عالي باشد. نه، ممكن است مضمون آن، پستترين مضامين باشد; كمااينكه در شعرهاي سعدي، فراوان وجود دارد. حتي اشاره كردم كه در شعر حافظ هم هست. به اعتقاد من، همهي شعرهاي حافظ هم، شعر عرفاني نيست. در بين آنها، شعرهاي مادي بشري هم پيدا ميشود كه مربوط به دورههايي از زندگي اوست; شايد از جوانيهاي او باشد.» (بيانات در ديدار اعضاي شوراي سياستگذاري صدا و سيما ۱۳۶۹/۱۲/۱۴)
مرز موسیقی مبتذل و متعالی
ایشلان در مقام رهبر دینی، ضمن ابطال احکام کلی در زمینه حرام یا حلال بودن موسیقی، معیبارهای جدیدی در زمینه سالم یا ناسالم بودن موسیقی ارائه می نمایند: «به نظرم ميرسد که موسيقي ميتواند گمراه کننده باشد، ميتواند انسان را به شهوات دچار کند، ميتواند انسان را غرق در ابتذال و فساد و پستي کند؛ ميتواند هم اين نباشد و ميتواند عکس اين باشد. مرز حلال و حرام اينجاست. من اميدوارم که شما جوانان با اين زادِ تقوا بتوانيد وارد ميدان شويد و توليدهايي داشته باشيد که به معناي حقيقي کلمه هم خصوصيات موسيقي خوب و بليغ را داشته باشد و به معناي حقيقي تأثيرگذار مثبت باشد و حقيقتاً جوانان و روحها را به صفا و به معنويت و به حقيقت رهنمون کند.» (بيانات معظم له در جلسه پرسش و پاسخ با جوانان در دومين روز از دهه فجر (روز انقلاب اسلامى و جوانان) ۱۳۷۷/۱۱/۱۳)
«موسيقيهاي تند و محرك خارجي، اشكال دارد. البته موسيقيهايي هم هست كه اشكال ندارد; ولي حالا من نميتوانم نمونههاي آنها را مشخصا ذكر بكنم. اگر بخواهيد و بنايش باشد، ميشود قدري هم محدودتر و محصورترش كرد; اما من آن موارد اشكالدار را عرض ميكنم.» (بيانات در ديدار با مسؤولان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران ۱۳۶۹/۰۵)
«موسيقياي که انسان را به بيکارگي و ابتذال و بيحالي و واخوردگي از واقعيتهاي زندگي و امثال اينها بکشاند، موسيقي حلال نيست؛ موسيقي حرام است. موسيقي چنانچه انسان را از معنويت، از خدا و از ذکر غافل کند، حرام است. موسيقياي که انسان را به گناه و شهوتراني تشويق کند، حرام است؛ از نظر اسلام اين است. موسيقي اگر اين خصوصيات مضر و موجب حرمت را نداشته باشد، البته آنوقت حرام نيست. اينهايي را که من گفتم، بعضيش در موسيقي بيکلام و در سازهاست؛ بعضي هم حتّي در کلمات است. يعني ممکن است فرضاً يک موسيقي ساده بيضرري را اجرا کنند، ليکن شعري که در اين موسيقي خوانده ميشود، شعرِ گمراه کنندهاي باشد؛ شعرِ تشويق کننده به بيبندوباري، به ولنگاري، به شهوتراني، به غفلت و اينطور چيزها باشد؛ آن وقت حرام ميشود. بنابراين، آن چيزي که شاخص حرمت و حليّت در موسيقي است و نظر شريف امام هم در اواخر حيات مبارکشان - که آن نظريه را در باب موسيقي دادند - به همين مطلب بود، اين است. موسيقي لهوي داريم. ممکن است موسيقي - به اصطلاح فقهياش - موسيقي لهوي باشد. «لهو» يعني غفلت، يعني دور شدن از ذکر خدا، دور شدن از معنويت، دور شدن از واقعيتهاي زندگي، دور شدن از کار و تلاش و فرو غلتيدن در ابتذال و بيبندوباري. اين موسيقي ميشود حرام. اگر اين با کيفيّت اجرا حاصل شود، اگر با کلام حاصل شود؛ فرقي نميکند.» (بيانات معظم له در جلسه پرسش و پاسخ با جوانان در دومين روز از دهه فجر (روز انقلاب اسلامى و جوانان) ۱۳۷۷/۱۱/۱۳)
به نظر من، در كار شما دو چيز اساسى وجود دارد: يكى مايهى كار، يكى هم جهتگيرى كار است. در موسيقى هم همينطور است. البته بحث دربارهى موسيقى، واقعاً يك بحث دشوار و طولانى است؛ نمىشود با يك كلمه مسألهى موسيقى را حل كرد. در موسيقى، دو مصداق روشن وجود دارد؛ يك مصداق حرام قطعى، يك مصداق حلال قطعى؛ بين اين دو محدوده هم موارد مشتبه است. حرام قطعى، آن موسيقىيى است كه انسان را از خود بىخود مىكند؛ از حقايق بىخود مىكند؛ از خدا بىخود مىكند و به شهوات سوق مىدهد. موسيقى لهوى - كه دربارهى آن از ما سؤال مىكنند و ما هم جواب مىدهيم كه موسيقى لهوى حرام است - اين كار را با انسان مىكند. لهو، يعنى «ما يلهى عن اللَّه»،(12) «ما يلهى عن ذكر اللَّه».(13) آن چيزى كه انسان را از حقايق عالم غافل مىكند و به عالم توهمات و خيالات مىبرد، يا به شهوات مىكشاند، لهو و حرام است. موسيقىيى كه وقتى براى دختر و پسر جوان، يا حتّى غير جوان نواخته بشود، يا عرضه بشود، يا خوانده بشود و او را به ملاهى و مناهى و فساد و شهوات بكشاند و از آن نزاهت مطلوب اسلام خارج كند، حرام است؛ اين مىتواند موسيقى سنتى باشد، مىتواند موسيقى غربى باشد، مىتواند موسيقى محلى - يا به قول شماها موسيقى مقامى - باشد؛ فرقى نمىكند؛ هر موسيقىيى كه اينطورى باشد، مصداق بارز حرام است. آن موسيقىيى كه اين خصوصيات را ندارد، حلال است؛ مثلاً خوانندهى خوب و خوشصدايى، شعر خوشمضمونى را مىخواند و نوازندهيى هم مىنوازد و آن مضمون شعر، شنونده را به سمت حقايق اسلامى و الهى و عرفانى و حقايق زندگى - ولو خارج از مسائل عرفانى و الهى باشد - نزديك مىكند؛ اين قطعاً اشكال ندارد و حرام نيست. (بيانات در ديدار با اعضاى «گروه ادب و هنر» صداى جمهورى اسلامى ايران 1370/12/05)
در باب موسيقى، فقط يك كلمه به شما بگويم: ببينيد، آن موسيقىيى كه انسان را غافل مىكند و داخل خلسهى شهوانى مىبرد، حرام است؛ چه موسيقى ايرانى باشد، چه موسيقى فرنگى باشد، چه موسيقى هندى باشد، چه موسيقى عربى باشد؛ فرقى ندارد. آن چيزى كه در اسلام ممنوع است، اين است؛ حالا شما ببينيد چگونه چنين موسيقىيى بهوجود مىآيد. البته اين چيزى كه من گفتم، جزو معيارهاى شناخته شده و جزو آن موضوعات حقوقى و فقهى ما نيست؛ من دارم لبّ و عصارهى مطلب را به شما مىگويم. الهاء، يعنى كسى را غافل كردن و از خود بىخود كردن. غافل كردن از چه؟ انسان از درد دندان كه غافل بشود، خوب است؛ اينكه بد نيست. الهاء، يعنى غافل كردن از آن جهت و هدف و حركت و راه خودش، و به تعبير اسلامى و دينى - كه مربوط به همهى اديان است؛ اين تنها مربوط به اسلام هم نيست - غافل كردن از خدا. وقتى انسان از همهى اين ارزشها غافل شد، اسمش غفلت از خداست. غافل شدن از خدا كه مىگويند، معنايش اين است؛ يعنى انسان ناگهان از همهى ارزشهاى الهى غافل بشود. بنابراين، موسيقىيى كه انسان را از خدا غافل كند، موسيقى بدى است.
البته تفصيل بيشتر اينها بايستى با گروه سرود و موسيقى مطرح بشود؛ به شما ارتباط مستقيم پيدا نمىكند؛ اما شما چون آن محصول را بهكار مىبريد، مواظب اين جهت باشيد. فرض بفرماييد كه يك روز آهنگسازى بر طبق سفارشى يا بر طبق ميل دل خودش آهنگى ساخته، براى اينكه در جايى از دنيا رقص تندى انجام بشود؛ اين به من و شما چه ربطى دارد؟! مال خودش است؛ بيخ ريش خودش؛ اصلاً به ارزشهاى ما ارتباط ندارد؛ اين ضد ارزشهاى ماست. يا حتّى مثلاً فلان آهنگساز ايرانى طبق همين موسيقى سنتى و موسيقى مقامى خودمان برداشته آهنگى را در فلان دستگاه اجرا كرده و آهنگ هم براى اين است كه يك نفر - مثلاً در حالات خاص يك جوان - بتواند آن احساس شهوانى خودش را اشباع كند؛ اين به ما چه ارتباطى دارد؟! اين را يك نفر براى خودش ساخته؛ ما حالا نمىرويم يقهى او را بگيريم كه تو چرا ساختى؛ دلش مىخواهد بسازد؛ هركس كارى براى خودش مىكند. مردم در كارهاى فردى خودشان، مادامى كه به حريمهاى اجتماعى ضربه نزنند، آزادند؛ اما من و شما كه مىخواهيم محصول كار افراد را بياوريم و عرضه كنيم، آيا نبايد نگاه كنيم كه اين محصول فاسد و خراب نباشد؛ چيزى نباشد كه به مصرف كننده ضربه بزند؟ ما بايد اين را نگاه كنيم. (بيانات در ديدار با اعضاى «گروه اجتماعى» صداى جمهورى اسلامى ايران 1370/11/29)
«در همين برنامهى «چكاوك» شما، گاهى از موسيقىيى استفاده مىشد كه آدم مىديد اصلاً باب غفلت از زندگى است! كسانى بودهاند كه براى اينكه اصلاً از حقايق زندگى غافل بشوند، به موسيقى پناه مىبردند؛ اسلام اين را نمىپسندد؛ اسلام مىخواهد ما را به متن زندگى برگرداند. اسلام، غافل شدن و غرق شدن و رفتن در توهمات و پندارها و گيج شدن و از حقايق زندگى غافل ماندن را اصلاً قبول ندارد و نمىپسندد. قاعدتاً آنطور موسيقى هم با مسكرات همراه است؛ يعنى مكمل هم هستند! اينگونه موسيقىيى كه من مىگويم، ضد آن است؛ اصلاً در جهت مقابل موسيقى لهوى است. موسيقى حلال، بيدار كننده و هشيار كننده است.
بانگ گردشهاى چرخ است اينكه خلق مىسرايندش به طنبور و به حلق
«بانگ گردشهاى چرخ است»، يعنى چه؟ مىخواهد بگويد كه موسيقى جزو حقايق و طبيعت عالم است.
ما همه اجزاى آدم بودهايم در بهشت آن لحنها بشنودهايم
در بهشت اينها را شنيدهاند؛ حالا هم كه مىشنوند، احساس شوق مىكنند. البته اين فلسفهى غيرمقبولى است؛ اما حاكى از اين است كه موسيقى يكى از حقايق عالم است. حالا اين موسيقىيى كه جزو حقايق عالم است، آن چيزى نيست كه انسان را از حقايق عالم غافل مىكند و در پندارها و خيالات و توهمات و احياناً در شهوات غرق مىكند».
«همان خوانندهى قديمى هم دو گونه شعر خوانده است: يكطور شعرى كه اگر شما چشمتان را ببنديد و گوش كنيد، فكر مىكنيد كه او داشته بشكن مىزده؛ يا مثلاً در مجلس فلان خانِ الدنگِ عياشِ عرقخور نشسته و مىنواخته و مىخوانده است! طور ديگر اينكه حالى داشته، معنويتى داشته و مثلاً شعر فيض كاشانى و حزين لاهيجى را خوانده و يك نفر هم نواخته است. ببينيد، اين دو گونه نواختن است؛ آنهايى را كه از نوع اول است، پخش نكنيد. شما نگاه كنيد، آن آهنگى كه مردم را به ياد معنويت و حقيقت و خدا مىاندازد، آن را پخش كنيد؛ يا با شعرى همراهش كنيد كه آن شعر اين خصوصيت را داشته باشد.» (بيانات در ديدار با اعضاى «گروه ادب و هنر» صداى جمهورى اسلامى ايران 1370/12/05)
مجوز یا متعهد؟
و آخر کلام اینکه، ایشان مسئولیت اصلاح الگوی مصرف در حوزه فرهنگ و هنر را از مسئولین دولتی به تک تک مردم بسط می دهند و اینکه مردم خود باید فراتر از نهادهای مسئول، دقت به خرج دهند: «الان دستگاههايي هستند که مميّزي ميکنند؛ اما من خيلي هم اطمينان ندارم که اين مميّزي ها صددرصد درست باشد. گاهي ميآيند به ما ميگويند که يک نوار بسيار بد يا مبتذلي را به صورت مجاز پخش ميکنند؛ گاهي هم ممکن است عکس اين اتّفاق بيفتد. من الان نميدانم واقعاً اين مميّزي ها چقدر از روي واقعبيني و ضابطهمندي انجام ميگيرد؛ اما آن چيزي که من ميتوانم به شما بهعنوان يک جوان خوب و به عنوان کسي که مثل فرزندان خودم هستيد بهعنوان نصيحت و نظر خودم بگويم، ايناست که عرض کردم.» (بيانات معظم له در جلسه پرسش و پاسخ با جوانان در دومين روز از دهه فجر (روز انقلاب اسلامى و جوانان) ۱۳۷۷/۱۱/۱۳)
ملاک تعهد؛ محتوا یا فرم؟
مهمترین بحث در میان اهالی دین و همچنین اهالی مکاتب ایدئولوژیک، بخصوص فیلسفوان هنر، مسئله نسبت تعهد در فرم و محتواست. بسیاری از هنرمندان سوسیالیست در آراء زیباشناسانه خود، اصالت را در فرم می دانند و بسیاری در محتوا. رهبر انقلاب اما با اباطالل احکلام کلی در این زمینه، هر دو عامنلب را موثر دانسته و تلفیقی از فرم و محتوا (شامل شعر و آهنگ) را عامل ارزیابی تعهد و حتی پیش از آن، سلامت امر می دانند: «اي بسا يك موسيقي غربي باشد كه در آن، هيچگونه ابتذال و فساد و زنبارگي و پستي و دنائت بشري نيست; يك چيز بسيار عالي و عرفاني و سطح بالاست; اگرچه در جامعهي ما، زبان موسيقي، زبان خيلي رايجي نيست و غالبا ما كساني هستيم كه از اين قضايا دور بودهايم و زبان موسيقي را نميفهميم; البته شماها شايد اهل فنيد و ميتوانيد بفهميد. بنابراين، اگر چنين چيزي پيدا بشود، ولو غربي هم باشد، ايرادي ندارد. اين، بهتر از آن موسيقي به اصطلاح سنتي است. گاهي براي تبرئهي يك موسيقي، ميگويند كه اين موسيقي سنتي است! موسيقي سنتي، يعني فلان دستگاه آواز ايراني است كه يك خوانندهي ايراني، با فلان ساز ايراني ميخواند. اينكه تمام قضيه نيست. بايد ديد كه اين، چه چيزي را ارايه ميكند و چه چيزي را به ذهن و دل و جان مستمع خودش ميريزد.» (بيانات در ديدار اعضاي شوراي سياستگذاري صدا و سيما ۱۳۶۹/۱۲/۱۴)
و نیز: «آن موسيقياي که بهقول خود شما مرزها را درنورديده و در جاهايي پخش شده، آيا لزوماً موسيقي خوبي است؟ صرف اين که يک موسيقي از مرز فلان کشور خارج شد و توانست به مثلاً کشورهاي مختلف برود و يک عدّه طرفدار پيدا کند، مگر دليل خوب بودن موسيقي است؟ نه؛ به هيچ وجه. ممکن است موسيقياي باشد که به شهوتراني و تحرّکات و نشاطهاي شهوي جواني تحريک ميکند؛ طبيعي است که يک مشت جواني که غفلت زده هستند، از اين موسيقي خوششان ميآيد. هر جايي که در دنيا دستشان به اين نوار بيفتد، از آن نوار استفاده ميکنند. اين دليل خوب بودن موسيقي نيست. من نميتوانم بهطور مطلق بگويم که موسيقي اصيل ايراني، موسيقي حلال است؛ نه، اين طور نيست. بعضي خيال ميکنند که مرز موسيقي حلال و حرام، موسيقي سنّتي ايراني و موسيقي غيرسنّتي است؛ نه، اينطوري نيست. آن موسيقياي که مناديان دين و شرع هميشه در دورههاي گذشته با آن مقابله ميکردند و ميگفتند حرام است، همان موسيقي سنّتي ايراني خودمان است که به شکل حرامي در دربارهاي سلاطين، در نزد افراد بيبندوبار، در نزد افرادي که به شهوات تمايل داشتند و خوض در شهوات ميکردند، اجرا ميشده است. اين همان موسيقي حرام است. بنابراين، مرز موسيقي حرام و حلال، عبارت از ايراني بودن، سنّتي بودن، قديمي بودن، کلاسيک بودن، غربي بودن يا شرقي بودن نيست؛ مرز آن چيزي است که من عرض کردم. اين ملاک را ميشود بهدست شما بدهيم، اما اينکه آيا اين نوار جزو کدامهاست، اين را من نميتوانم مشخّص کنم.» (بيانات معظم له در جلسه پرسش و پاسخ با جوانان در دومين روز از دهه فجر (روز انقلاب اسلامى و جوانان) ۱۳۷۷/۱۱/۱۳)
کما اینکه همین آفت موسیقی به مداحی ها هم گسترش یافته است: «حالا جوان امروز، چه خوانندهى راديو و تلويزيون - كه متأسفانه آنجا از اين جهت وضع خوبى هم ندارد - چه خوانندهى جلسهى مداحى، ناگهان بيايد آهنگهاى اروپائى را - آن هم به شكل غلط و نابلد بنا كند خواندن؛ سبكهائى كه فرض كنيد حالا فلان خوانندهى غربى يا مقلد عربِ آن غربى يك وقتى خوانده، ما اين را از او ياد بگيريم و بنا كنيم خواندن! كه قبل از انقلاب هم متأسفانه همين كارها را كردند. موسيقى اصيل ايرانى را كه ميتوانست نوع حلال هم داشته باشد - البته همان موسيقى اصيل، يك نوعش هم حرام است؛ فرقى بين ايرانى و غير ايرانى نيست - همان را هم ضايع كردند. البته بعد از انقلاب بهتر شد؛ اما حالا مثلاً مداح يا خوانندهى ما بيايد در راديو و تلويزيون به تقليد - آن هم غلط - آهنگ غربى يا آهنگ مجالس لهو را در مجلس ايمان و در مجلس معنويت تكرار كند، اين درست نيست؛ اين غلط است. نوآورى، درست؛ اما نه اينجور. اين مربوط به آهنگ است. البته صداى خوب را ميتوان با آهنگ بد خراب كرد؛ صداى متوسط را ميتوان با آهنگ خوب آرايش داد.» (بيانات معظم له در ديدار مداحان و ذاكران اهل بيت(ع) به مناسبت ميلاد حضرت فاطمه زهرا(س) ۱۳۸۶/۰۴/۱۴)
تقدیر از نمونه های متعالی موسیقی
«بنده آدمی نیستم که اگر موسیقی حرامی نواخته شد، بنشینم و به آن گوش بسپارم. آنچه در این مقوله، حرام بوده، هنوز هم حرام است. در برخورد با حرام هم، جای ملاحظه نیست؛ و من هم به عنوان فردی متشرع، که ملاکم فقه است، ملاحظه کاری نمیکنم. منتها، تلاشهایی که بعضی از افراد دلسوز و مخلص در زمینه موسیقی از اول انقلاب کردهاند، خوب بوده است. و این، البته منهای توجه همه جانبهای است که گفتیم بایستی میشد، اما نشد. به هر حال، از این به بعد میگویم که خوانندهها و نوازندههای ما، مردمان متدینی هستند، که در مقوله موسیقی، اصولی را ملاحظه میکنند. رعایت اصول از جانب آنها موجب شده که نواهای موسیقی، تا حدودی، از حال و هوای گذشته، خارج شود.» (بیانات رهبری در بازدید از صدا و سیما و در جمع اهالی موسیقی 9/5/75)
«مثلاً يكى از خوانندههاى خوب ما ]شهرام ناظری[ غزل علامهى طباطبايى را خوانده است - «همى گويم و گفتهام بارها / بود كيش من مهر دلدارها» - اين غزلى است كه عارفى، فيلسوفى، اهل معنايى گفته و پُر از معنويت است. يا مثلاً وقتى شعر آميرزا حبيب خراسانى - «امروز امير درِ ميخانه تويى تو / فريادرس نالهى مستانه تويى تو» - را پخش مىكنند، مرد و زن مسلمان معاصر ما احساس تقرب و معنويتى مىكنند؛ اين درست است؛ اگر اينطور نيست - يعنى شعرى در عكس اين جهت است، يا آهنگى در نقطهى مقابل اين جهت است - آن را پخش نكنيد؛ معيارها را رعايت كنيد».
«مثلاً در اوايل جنگ صداى شجريان را مىگذاشتند كه اينطور مىخواند: «بشنويد اى گروه جانبازان / سرنوشت وطن به دست شماست»؛ هيچكس نمىگويد اين حرام است؛ با اينكه آن نوازنده هم همان سازهاى معمولى را مىزند؛ اما اين مضمون، يك مضمون حلال است و احدى ادعا نمىكند كه اين حرام است؛ در حالى كه از لحاظ موازين فنى، صداى اين بهتر از تاج اصفهانى است؛ آن نوازندهيى هم كه در كنارش مىنوازد، معلوم نيست كه خيلى با آن گذشته فرق داشته باشد.» (بيانات در ديدار با اعضاى «گروه ادب و هنر» صداى جمهورى اسلامى ايران 1370/12/05)
«به یاد دارم، در زمان گذشته که ما مشغول مبارزه بودیم، یک وقت بحث از موسیقی و سمفونیهای بتهوون پیش آمد. از برخی مطلعین شنیدم که شور «علی اف» در جنگ جهانی، باعث نجات شوروی شده بود! از همین آهنگ شور موسیقی شما، آهنگساز و نوازندهای در شوروی، قطعهای ساخته، که ملتی را تکان داده است! من اگرچه «علی اف» را نمیشناسم و شور او را نشنیدهام اما میدانم «شور» چیست، و میدانم که انسانی با قریحه میتواند با یک آهنگ ملتی را منقلب کند و تکان دهد.» (بیانات رهبری در بازدید از صدا و سیما و در جمع اهالی موسیقی 9/5/75)
«بعضى از آن خوانندههاى گذشته آدمهاى خوبى بودند - خوب به معناى نزيه و نوكر اين و آن نبودن - بعضيها هم اينطور نبودند؛ نوكر اعيان و سلاطين و خوانين بودند؛ واقعاً اينها چه ارزشى دارند؟! به نظر من، شما اگر جهتگيريها را در نظر بگيريد، مشكلات حل خواهد شد. موسيقى بايد به جهت درست آن كشانده بشود. شما ديديد كه امام در باب موسيقى فتواى جديدى دادند كه واقعاً هيچيك از فقها با اين استحكام و با اين صراحت در باب موسيقى نظر نداده بودند؛ اين، آن موسيقى است؛ بايد نگذاريد به آن چيزهايى كه از نظر شرع اشكال دارد، آلوده و آميخته بشود.» (بيانات در ديدار با اعضاى «گروه ادب و هنر» صداى جمهورى اسلامى ايران 1370/12/05)
موسیقی در صدا و سیما
مهمترین دستگاه فرهنگی کشور که نسبت مستقیمی با مخاطب عام دارد، صدا و سیما است. رهبر انقلاب ضمن تشریح آفت های صدا و سیمای قبل از انقلاب در حوزه موسیقی، رسانه ملی را در دوران پس از انقلاب هم نقادی می کنند: «واقعا يكي از مشكلات ]صدا و سیما[، اين مسألهي موسيقي است. خيلي سخت است كه ما بتوانيم خطي بكشيم و بگوييم اينجا مرز است; اما من ميخواهم بگويم كه مصداقهاي واضح دارد. بين آن ساز و آواز حلال و طيب و طاهر، با آن ساز و آوازي كه مكروه و يا حرام است، خط دقيقي نكشيدهايم كه مثلا بگوييم اين يكي، اين مقدارش كه بالا رفت، يا اين ساز كه اضافه شد، خراب گرديد. به اين دقت نميتوانيم; اما بالاخره در اين طيف وسيع، دو نقطه وجود دارد كه يكي قطعا حلال و يكي قطعا حرام است. قطعا حرامي وجود دارد كه آن را نبايد مصرف كنيم.» (بيانات در ديدار با مسؤولان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران ۱۳۶۹/۰۵)
«موسيقي قبل از انقلاب، از لحاظ ارزشي، سه عيب عمده داشت. ما كه از لحاظ فني وارد نيستيم; فقط ميتوانيم بگوييم كه از جنبههاي ارزشي، سه اشكال در آن وجود داشت. يكي اين بود كه در بخشي از موسيقيها، در انتخاب مضمون و قالب، گرايش تند و ميل شديدي به ابتذال بود. قالبهاي موسيقي و زبان شعر، هر دو ايراني بود; اما اين تصنيفها، هم از لحاظ محتوا و هم از لحاظ فني مبتذل بود; به طوري كه وقتي يك موسيقيدان ميديد آهنگ را اينگونه ميشكنند و خراب ميكنند و از اين وسايل، بد استفاده ميشود و در شكلهاي نامناسبي، از اين و آن تقليد ميكنند، ناراحت بود. پس، ميل به ابتذال وجود داشت; مثل خيلي از تصنيفهايي كه در آنوقت رايج بود. آهنگها، آهنگهاي ايراني، وسايل هم وسايل ايراني; اما قالب و محتوا مبتذل بود. الان كه من اين مطالب را ميگويم، شايد ناگهان به عنوان نمونه، چند بيت از اين شعرها و تصنيفها در ذهن شماها شكل ببندد. عيب دوم اين كه گرايش شديدي به موسيقي غربي بود. عيب سوم اين بود كه موسيقي سالم و سنتي و فني كلاسيك ايراني، در خدمت محتواهاي بد و فاسد كننده قرار ميگرفت. ... بنابراين، موسيقي قبل از انقلاب، اين سه عيب را داشته است; كه از همه بدتر، آن اولي است، و از همه كم ضررتر، آن دومي است. يعني گرايش به موسيقي غربي، چيز بدي است; اما نه به بدي صرف موسيقي ايراني در راههاي بد. پس، در صدا و سيما حواستان جمع باشد كه از اين سه عيب اجتناب بكنيد. البته هر سه، عيب است; اما به ترتيب، عيب اول، بدترين است; عيب سوم، در درجهي دوم قرار دارد; و عيب دوم، درجهي سه است. توجه داشته باشيد كه در باب موسيقي، اين سه مورد، اشكال اساسي ارزشي است.» (بيانات در ديدار اعضاي شوراي سياستگذاري صدا و سيما ۱۳۶۹/۱۲/۱۴)
«امروز نواهایی وجود دارد که یا مشکوک است و یا پاک و بی اشکال است. البته در کنارش نواهای دارای اشکال هم وجود دارد. اخیراً در پاسخ به سؤال برخی از دوستان- آقای لاریجانی و دوستان صدا و سیما- گفتم همه آنچه را که از صدا و سیما پخش میشود، از حیث بلااشکال بودن شرعی، تأیید نمیکنم. بعضی نواها، واقعاً اشکال دارد. مسلماً آهنگهایی که از آرشیو صدا و سیما بیرون میآیند، حرام است. این آهنگها، زمانی که به رسم دربار «هارونالرشید» برای افرادی از خاندان فاسد قاجار و پهلوی، که مقلد هارونالرشید، آن هم نه در کشورگشایی و کشورداری و عرضه و لیاقت، بلکه در عیاشی و رذالت بودند، ساخته شده است. در این آهنگها و موسیقیها، ذرهای وجه حلیت نیست؛ اما تا دلتان بخواهد، در آن، وجه حرمت هست.» (بیانات رهبری در بازدید از صدا و سیما و در جمع اهالی موسیقی 9/5/75)
«غرض، اينگونه نيست كه ما هر شعر آنطوري را به مركز تبليغات خودمان ـ كه صدا و سيماست ـ راه بدهيم و آن را پخش كنيم. اين آهنگهاي انقلابي و آهنگهاي اسلامي و ارزشها را رعايت بفرماييد. بايد به صدا و سيما توصيه هم بشود كه انشاءالله به همين ترتيب عمل كنند... تا صدا و سيما روزبهروز و ساعتبهساعت جلو برود.» (بيانات در ديدار اعضاي شوراي سياستگذاري صدا و سيما ۱۳۶۹/۱۲/۱۴)
«به دنبال مسائلی چنین، در وادی موسیقی باشید. موسیقی باید در این جهت برود و صدا و سیما، موظفترین و مسئولترین مرکز برای این کار است. اینکه از صدا و سیما اسم میبرم، بدین معنا نیست که وزارت ارشاد را فراموش کنیم. وزارت ارشاد هم جزو موظفترین هاست. اما شما جزو متعهدترین و موظفترین ها هستید. پس، به سراغ این کار بروید.» (بیانات رهبری در بازدید از صدا و سیما و در جمع اهالی موسیقی 9/5/75)
چه باید کرد؟
«اولین نتیجهای که این بیان دارد، آن است که ما این هنر را، در راه خدا مصرف کنیم. من این نکته را میخواهم به شما آقایان- اعم از خواننده، نوازنده، آهنگساز و موسیقیدان- عرض کنم که، این هنر ساخته و پرداخته نعمتهای الهی را، که براساس یک ذوق و قریحه ذاتی و یک نظم و انتظام خردمندانه شکل میگیرد، و در واقع جان دادن به بی جانهاست، در راه خدا و رضای او مصرف کنید.«
«درخواست من از شما آقایان موسیقیدانها و افرادی که در این زمینه بسیار مهم صاحب نظر و هنر هستید، این است که احساس مسئولیت کنید، و موسیقی را نجات دهید. البته من دلم نمیخواهد مفاهیم با هم مخلوط شود. بعضی از موسیقیدانهای سنتی اصیل و ریشهدار، گاهی میگویند که «موسیقی قبل از انقلاب دچار ابتذال شده بود؛ ولی در دوران انقلاب الحمدالله، آن ابتذال از بین رفت». من این را نمیخواهم بگویم. از دید یک متخصص، همان است که موسیقی دچار ابتذال شده بود. خوشبختانه، به خاطر محدودیتهای قهری انقلاب، آن ابتذالها از پیکر موسیقی فرو ریخت. من تقسیم دیگری را میخواهم مطرح کنم. چون تنها به اینکه آن ابتذالها از بین برود، قانع نیستم. بلکه میگویم در همین موسیقی غیرمبتذل سنتی عالمانه هم، شما وظیفه دارید جهتگیری درست ایجاد کنید. توقع من از شما، هدف دارکردن موسیقی است. من این توقع را، هم از آقایان خواننده و هم از آقایان آهنگ ساز و موسیقی دان، دارم. اگر شما توانستید این کار را بکنید، بدانید خشتی را خواهید گذاشت که نه برای تمدن ایران اسلامی، بلکه برای کل جهان محفوف به همان سیاستی که قبلاً عرض کردم، مبارک خواهد بود. حتی ممکن است دیگران هم در آینده، از این اهتمام شما، بهره ببرند».
«در صورت هدفدار کردن موسیقی از طرف شما، موسیقی جهان عرب و شاید دیگر ممالک اسلام هم، منتفع خواهد شد. موسیقی را هدف دار، جهت دار و معنادار، اجرا و طراحی کنید، و صبغههای لهو را، از آن بزدایید. هنر انسان بی نهایت است. اگر به این اصل معتقدید، چه لزومی دارد گوشههای مطربی و لهوی را، که موجد تحرکات فیزیکی است، از موسیقی حذف نکنید؟! شما میتوانید با حذف آن گوشههای مخرب، گوشههای جدیدی به وجود آورید. کسانی که قبلاً گوشههای کذا را وضع، تبیین و تدوین کردهاند، مگر بالاتر از شما بودهاند؟! آنها، البته، انسان های با ذوق و دانشی بودهاند؛ چنان که شما هم هستید. من دعوت به غمانگیز بودن و بی ذوقی نمیکنم؛ بلکه دعوت من، به متعالی شدن و پدیده موسیقی را از ابتلائات مادی بشر بیرون کشیدن و فراتر آوردن است.
امیدوارم به این دعوت، جواب مثبت داده شود و موسیقی را به سمت متعالی شدن سوق دهید. اگر شما هم اقدام نکنید، بالاخره گروهی میآیند و به این روش تکاملی عمل میکنند. به هر حال، بشر در زندگی ناگزیر از تکامل است. در زمینه موسیقی، باید آثاری پدید آورد که برای ملت ها و انسان های صاحب اندیشه و خردمند، راهگشا باشد. والّا اینکه هر آدم بی سر و پا و هر لات عرق خوری از موسیقی التذاذی ببرد و خیال کند ویژه او ساخته شده است، ارزش و اهمیتی ندارد. موسیقیای ارزشمند است که انسان های خردمند و صاحب اندیشه، و افرادی که یک حرکت و تشخیصشان گاهی دنیایی را تکان میدهد، از آن بهره ببرند و استفاده کنند.» (بیانات رهبری در بازدید از صدا و سیما و در جمع اهالی موسیقی 9/5/75)
|