راه شماره 28 : فیلم شناخت سه دوره جشنواره مردمی فیلم عمار
پایان پدرخواندهها!
وحید یامینپور
باید اعتراف کنم که من از برگزاری «جشنوارهی عمار» متعجب شدم؛ چون سالها بود که بهطور رسمی گفتمان انقلاب اسلامی در حوزهی هنر توسط جریانی که خودشان را پدرخواندههای هنر و سینما میدانستند، تحقیر میشد. رسماً اینطور عنوان میشد که حزباللهیها و متدینها هیچ سنخیتی با حکمت هنری و نگاههای زیباییشناختی ندارند. البته بارها خلاف این ادعاها ثابت شده بود، اما این گفتمان همچنان وجود داشت. یکی از دلایلش هم وضعیت بد هنر در حوزههای آکادمیک ما بود. مثل دانشگاه هنرهای زیبای دانشگاه تهران، یا دانشگاه هنر یا دانشگاههای شبیه به این. در کنار اینها، صداوسیما هم کمتر مجال داده بود تا بازنمایی دقیقی از جریان فرهنگی حزبالله و جبههی فرهنگی انقلاب اسلامی در رسانهی ملی اتفاق بیفتند. بخشی از این مجال ندادن هم ریشه در مدیریتها دارد و بخش دیگر از بدنهی هنری و رسانهای صداوسیما نشأت میگیرد.
در چنین شرایطی وقتی یک جشنوارهی تمامانقلابی و تمامحزباللهی در این سطح برگزار شد، دیگر برای جریان مخالف و معاند حرفی برای گفتن باقی نماند. گفت آفتاب آمد دلیل آفتاب. حالا دیگر ما در سطح زوال با این آقایان و این گفتمانها و جریانها منازعهای نداریم. ما یک دلیل روشن داریم؛ آن هم «جشنوارهی عمار» است. میتوانند بیایند ببینند.
این اتفاق خاصی است. اتفاقی که در عرصهی هنرهای تصویری، سینما، مستند و انیمیشن کمتر میتوانستیم با صدای بلند آن را عنوان کنیم. شاید چنین اتفاقی را پیش از این در حوزهی ادبیات یا ژورنالیسم داشتیم، ولی در حوزهی سینما و هنرهای تصویری خلأ این موضوع کاملاً به چشم میآمد.
البته آنهایی که جریان هنر انقلابی را تحقیر میکردند، سعی کردند که «جشنوارهی عمار» را نبینند و به آن اهمیت ندهند. جالب آنکه صداوسیما هم این اتفاق را نادیده گرفت. من منتظر بودم که این اتفاق در صداوسیما بازتاب وسیعی پیدا کند و لااقل صداوسیما کمکاری خودش را در بازتاب جریان انقلاب، از این طریق جبران نماید؛ ولی آنجا هم ـنمیدانم به چه دلیلـ این جشنواره دیده نشد. البته من شنیدم که بعضی از مدیران صداوسیما از اینکه تلویزیون این ماجرا را پوشش نداده است، اظهار ناراحتی و تأسف کرده بودند. حالا یا واقعاً مطلع نبودند، یا اینکه وقتی با موج محکومکردنها و اعتراضها مواجه شدند، چنین رفتاری را از خود نشان دادند.
به هر حال در شرایطی که دلسوزان انقلاب به طور فزایندهای نگران سینما بودند و مدام این سؤال مطرح میشد که انقلاب اسلامی ـکه از همان اول در حوزهی شعر و ادبیات و حتی رمان و ادبیات غیرداستانی راه پیدا کردـ چه زمانی به سینما و هنرهای تصویری ورود میکند؟ تولد «جشنوارهی عمار» یک اتفاق ویژه بود. این جشنواره باعث افزایش اعتمادبهنفس هنرمندان حزباللهی شد؛ کسانی که علاقهمند بودند، اما جرأت نداشتند و البته محملی هم نبود که بیایند خودشان را عرضه بکنند. در نتیجه معتقدم که «عمار» بازار هنری ما را به نفع انقلاب اسلامی به هم میزند.
در کنار این موضوع، امتیاز دیگر آثار «جشنوارهی عمار» نسبت به خیلی از جشنوارههای دیگر، «جسارت» است. خیلی از برنامههای تلویزیونی یا فیلمهای سینمایی وقتی هم که میخواهند حرفی از انقلاب اسلامی بزنند، مرعوبند و میترسند حرف بزنند. برای همین هم نماد نمیشوند. اما در «عمار» حرف جریان حزبالله، حرف جریان اسلامی، خیلی جسورانه بیان شده بود. این برای من خیلی جذاب و امیدبخش بود و معتقدم اگر همین جسارت، با همین غلظت ادامه پیدا بکند، در عرصهی هنر شاهد یک اتفاق جدی خواهیم بود.
از سوی دیگر، اگر بخواهیم از حیث کیفیت هنری به آثار «عمار» نگاهی بیندازیم، نباید اغراق کنیم و با این پدیده مواجههی تبلیغاتی داشته باشیم. گرچه کیفیت آثار عمار در حد استاندارد است، ولی هنوز راه زیادی باقی است. کسانی که در این جشنواره شرکت کردند، همه جوان بودند. اگر به همهی اینها بگوییم که درجه یک هستند، در واقع راه پیشرفت آنها را بستهایم. اما با این حال سطح آثار امیدوارکننده است، و این نشان میدهد که آینده خیلی روشن است. به طور مثال، کار انیمیشن «پرواز تا بینهایت» برای من خیلی جذاب بود؛ من اصلاً انیمیشنی در این سطح در ایران ندیده بودم. تا جایی که معتقدم این کار کاملاً توان رقابت بینالمللی دارد.
البته من فکر میکنم جشنواره باید ساخت آثار را هدایت کند و فقط بهعنوان ویترین و نمایشگاه آثار نباشد. یعنی باید دبیرخانههای دائمی برای سفارش آثار در موضوعات ویژه طراحی شود. لزوم وجود چنین دبیرخانهای هم به این موضوع برمیگردد که ما در بعضی از حوزهها خلأ اثر داریم و در بعضی از حوزهها با ورم مواجه هستیم. به طور مثال، ما به یک دبیرخانهی دائمی فیلمهای «امید» لازم داریم؛ فیلمهایی که پیشرفت و رشد ایران را در حوزههای اقتصادی، رفاه عمومی، امور معنوی، شور اجتماعی و هنری و... نشان بدهد. چون در این حوزه آثار قابل توجهی نداریم.
البته در کنار همهی محاسن جشنواره، باید به این عیب هم اشاره کرد که متأسفانه تبلیغات «عمار» در این دو دوره مناسب نبود. شاید بهخاطر اینکه کمی با عجله برگزار شد. بنابراین به تبلیغات و اطلاعرسانی بیشتری دربارهی این جشنواره نیاز داریم ـکه فکر میکنم از این دوره، این مهم هم عملی شود.
به هر حال من منتظرم؛ کاملاً منتظرم که اتفاقهای جدید و رشد کیفی فیلمسازان برگزیدهی دور اول و دوم جشنواره را در دور سوم ببینم.
|