راه شماره 28 : فیلم شناخت سه دوره جشنواره مردمی فیلم عمار
خلاصه؛ صف به هم خورده...
گفتوگو با «محمدحسین بدری»؛
از داوران جشنوارهی دوم «عمار»
«محمدحسین بدری» با کولهباری از کار رسانهای و مطبوعاتی و سالها فعالیت در عرصهی فرهنگ و هنر، حالا به یکی از مطرحترین فعالان رسانهای جبههی فرهنگی انقلاب تبدیل شده است. او جز هیئت داوران بخش کلیپ دومین دورهی جشنوارهی مردمی عمار هم بود و از نزدیک در جریان برگزاری این جشنواره قرار داشت. از این رو بر آن شدیم تا با او همصحبت شویم و نظرات او در باب کلیت جشنوارهی عمار و آثار آن و به ویژه کلیپهای حاضر در جشنواره را بپرسیم.
آقای بدری! ضرورت وجود بخش کلیپ در جشنوارهای مانند جشنوارهی عمار چیست؟ و اینکه آیا در جشنوارهی دوم این هدف محقق شد یا نه؟
من سال گذشته، سفری به لبنان رفته بودم. در منطقهای از حوزهی حزبالله، یك نمایشگاهی برپا بود که در آن بازدیدکنندگان را به سالنی میبردند و کلیپی دو دقیقهای پخش میکردند. در این کلیپ دو دقیقهای، تاریخ مناسبات لبنان با صهیونیستها، اطلاعاتی از جنگهای و رهبران مختلف حزبالله كه شهید شدهاند و جزئیاتی از نحوهی جنگهای سی و سه روزه به همراه صحبتهایی از سیدحسن نصرالله ارائه میگردید. ضمن این كه از «اناشید» و سرودهای خاص حزبالله هم در آن پخش میكردند. همهی اینها جمعاًٌ میشد دو دقیقه. برای هر مخاطبی كه از آنجا رد میشد، این دو دقیقه یك معرفی درست و خوبی بود. من آنجا احساس كردم كه اگر ما به ابزار کلیپ مسلط بشویم، این قالب چه ظرفیتی دارد. حالا برعكس است. به جای این كه بچههای لبنان، كار كردن را از ما یاد بگیرند، ما از آنها تأثیر میگیریم. در واقع صدور معكوس انقلاب است.
به هر حال، در جشنوارهی عمار دوستان محبت كردند و داوری را به ما سپردند. در ابتدا هم من با همین پیشفرض سؤالی كه پرسیدید، مدام به این فكر میكردم که احتمالاً چه چیزهایی تولید كردهاند. در فاصلهای كه من، كلیپها را تماشا میکردم، دیدم اولاً در همین زمینه، استعداهای فوقالعادهای در بچههای مسلمان هست و كارهای مثالزدنی و قابل تأملی ساختهاند. مثلاً کلیپ «بیداری» خیلی كار خوب و حتی بینالمللی بود. كلاس كارهای تجاری درجه یكی كه در دنیا ساخته میشود. دوماً ضعفهایی هم که هست، به جوان و بیتجربه بودن سازندگان آنها برمیگردد. به هر حال تا این جوانان ابزار خاص فیلمسازی را بشناسند، یك كم فاصله داریم. اما سومین نکته این بود که بچهها چه طور در فاصلهی كوتاه بین جشنوارهی اول و دوم، موفق شدهاند این كارهای خوب و قابل اعتنا را بسازند.
به نظر من در این جشنواره یاد میگیریم كه چطور با كلیپهای كوچك، همان كارهای بزرگتری كه كردهایم را تبلیغ بكنیم. در واقع باید در زمان کوتاهی، در یك یا دو دقیقه، مفهومی را منتقل بكنیم و خاطر ما جمع باشد كه بدون این كه حوصله و زمان زیادی از مخاطب بگیریم، بخشی از كاری كه هدف ما بوده، انجام دهیم.
ما در ایران جشنواره زیاد داریم؛ هر كدام هم بانیان خاص خود را دارند که از هر کدام که بپرسید، همه از آثار و بازتابهای مثبت و حیرتانگیز جشنوارههای خودشان میگویند. هر كدام هم معمولاً یك اسمی دارد كه قرار است، آن اسم یك ایدئولوژی باشد و یك چیزی را مشخص بكند. حالا تفاوت جشنوارهی «عمار» با این جشنوارهها چیست؟
اولاً كه «عمار» پشتوانهی دستگاههای صاحب امكانات و صاحب پولهای فراوان را ندارد. در واقع، تعبیر «جشنوارهی مردمی» كه دوستان انتخاب كردهاند، تعبیر خوبی است. این که میگویم پشتوانهی مالی ندارد، ناظر به رقم هزینه شده در جشنوارهای مانند فیلم كوتاه تهران یا سینما حقیقت است. این در حالی است که استقبال مخاطب هم از این جشنواره خیلی خوب بود. البته كسانی هم بودند که دوست نداشتند این جشنواره رونق داشته باشد. مشخصاً از برنامهی نفتی «هفت» آقای جیرانی نام میبرم. در واقع این برنامه تلاش میكرد كه بگوید، این جشنواره اهمیت ندارد. اما به گواهی فیلمها و تصاویر خود آنها، استقبال از جشنواره چشمگیر بود. این استقبال بالا وجه تفاوت دیگر این جشنواره بود.
وجه دیگر این است كه من به خاطر تنوع جدی موضوع، ذوق بچهها را ستایش میكنم. ببینید تظاهر به حقیقت هیچ وقت جای حقیقت را نمیگیرد. مثلاً من به جشنوارهی «سینماحقیقت» میروم و میبینم فیلمی هست كه تلویزیون جمهوری اسلامی ایران، با رقم قابل توجهی آن را تهیه كرده است. یا دولت، یا حوزهی هنری، یا سازمان فرهنگی شهرداری و ... منتها بر عكس آنچه كه حقیقت باشد، ما را دعوت به عذرخواهی به خاطر تسخیر سفارت آمریكا در سال اول انقلاب میكند!
یا مثلاً تیمی دولتی از مركز سینمای تجربی رفته و فیلمی دربارهی كاخ سعدآباد ساخته است که در آن كم مانده تا بگوید به خاطر خدا بیایید و برای این شاه علیه ما علیه، زارزار گریه كنیم! مثلاً برخی از بخشهای تخریب شدهی کاخ را نشان میدهد و میگوید آه! میراث ملت، فلان شد. چنانکه گویا این مملكت سرمایهی دیگری جز كاخ خانم اشرف پهلوی ندارد. این مستند با پول مردم ساخته شده است. با پول مردمی كه بعضیها یقه پاره میكنند كه اینها نان ندارند، بخورند و از این حرفها. بودجهی مستند را هم اعلام كردهاند. رقمش نزدیك به ده تا فیلم در آن اندازه است. یعنی پول را دادهاند و گفتهاند، برو خوش باش. او هم رفته و یك فیلم ساخته و دارد به حداقل آرمانهای انقلاب كه مواجهه با شاه بوده، توهین میکند. یعنی اگر چیزهای دیگر را بشود انکار کرد، بیرون کردن شاه توسط مردم را نمیشود. در مصاحبههای داخل مستند هم سعی میشود این طور القا شود که یك جریان عجیب و غریب و مخوف اسرارآمیزی در آنجا رخ داده است. این قرار بوده سینمای حقیقت باشد! و این تنها یك نمونه است. نمونههای دیگر هم هست. الآن دستگاههای سیاستگذار و برنامهریز فراوانی داریم که سعی میكنند كارهایی را در این حوزه انجام دهند. اما عموماً به ستادهای برنامهنریز و جریاننساز و سیاستنگذار تبدیل میشوند.
نوع برگزاری این جشنواره -آن طور كه من در جشنوارهی دوم از نزدیک دیدم- به نحوی بود كه فضاهای جهادی گذشته را تداعی میکرد. این كه یك جمعی مثل یك خانواده، مثل بچههای یك مسجد، با تمام توان و با امكانات محدودی کاری را انجام دهند، خیلی جالب بود. من با دیدن آثار جشنواره و فیلمهایی كه بعد از جشنواره، به واسطهی تقدیری كه از بچههای جوان فیلمساز صورت گرفت، ساخته شد، احساس میكنم كه دوستان ما، دارند درست حرکت میکنند. با اینکه جایزههای «عمار» یك چندم جشنوارههای محلی و استانی بود.
نکتهی آخر هم اینکه مستندها، کلیپها و فیلمهای این جشنواره را، بر خلاف خیلی از جشنوارههای دیگر، میشود دید. یعنی میتوانید یك مجموعهای از این فیلمها حتی برای یك خانواده هم پخش کنید. در حالی كه معمولاً در جشنوارهها، فیلمها در موارد زیادی، برای خود اهل سینما هم قابل تحمل نیست؛ چه برسد به مخاطب عام.
بزرگترین ضعف جشنواره از نظر شما چه بود؟
ببینید تجربهی بچههای هنرمند ما كم است. انشاءالله تجربه بیشتر شود. البته این طبیعت جشنواره است تا ایراد آن. چرا که من اصلاً توقع بیشتری از یک جشنوارهی دوساله انتظار زیادی ندارم. باید ردهی سنی این فیلمسازان بسیار جوان را هم در نظر گرفت. حتی عوامل اجرایی این جشنواره هم جوان بودند.
به نظر شما جشنوارهی «عمار» موفق شده است تا فضایی ایجاد كند كه مستندسازان و هنرمندان مذهبی و انقلابی ما، برای شرکت در این جشنواره برنامهریزی کنند و از الان به فکر رساندن اثر خود به جشنوارهی سوم باشند؟
در روزهای جشنواره، میدیدم که بچههایی كه طرحی داشتند و هنوز نساخته بودند، وقتی متوجه میشدند که برخورد مخاطب با جشنواره جدی است و داوری دقیقی صورت میگیرد، در مورد این صحبت میكردند كه پس فلان طرح را هم الآن میشود رفت و ساخت. من دیدم كه یك چنین ذوقی به واسطهی «جشنوارهی عمار» فراهم شده است. فكر میكنم آن اتفاق بزرگی كه ما همیشه آرزویش را داشتیم، زیاد هم دور نیست.
و نکتهی آخر؟
من اخیراً تعبیری را از رهبر معظم انقلاب دیدم که خیلی جالب بود. من عبارت ایشان را عیناً برای شما میخوانم. حضرت آقا میفرمایند: «به سراغ كارهای نشدنی بروید تا بشود. برای برداشتن كارهای سنگین، تصمیم بگیرید تا بردارید.» خب این كار بالاخره زحمت دارد. رنج زحمتش چه میشود؟ ایشان میگویند: «خدا حساب این كارها را دارد و جبران میكند.» حرصی كه آدم میخورد و زحمت اضافهای كه میكشد، مقاومتهایی كه ممكن است این طرف و آن طرف وجود داشته باشد، به تعبیر رهبر معظم انقلاب، خدا اینها را جبران میكند. گمان میكنم، اگر «جشنوارهی عمار» تا این حد دیده شده و اتفاق شگفتانگیز افتاده است که کسی فكر نمیكرد به این اندازه تأثیر بگذارد، مربوط به همین تعبیر است. اگر نه، با حساب و كتابهای عادی، ما باید بیاییم و در صف، پشت آن جشنوارهها و ستادهای چاق و پرخرج بایستیم و در آخر هم، طبیعتاً به جایی نباید برسیم. اما گمان میكنم که به قول بعضیها، خلاصه صف به هم خورده است.
|