راه شماره 9 : حقيقت برو گم شو!
قصه رسانه ها در ماجرای غزه
ميثم بهشتی
در ماجرای غزه بسیاری از رسانههای جمهوری اسلامی به واسطة پیام رهبر معظم انقلاب خیلی سریعتر از جنگ لبنان وارد عرصه شدند و شروع به پخش اخبار و تحلیل و مستندهای مرتبط نمودند که البته در جای خود قابل تحسین بود.
نکتهای که لازم است مسئولین رسانة ملی به آن توجه نمایند آن است که متاسفانه شبکه انگلیسی پرس.تی.وی برای ایرانیانی که مقیم میهن اسلامی بوده و از ماهواره استفاده نمیکنند قابل استفاده نیست. و متأسفانه بیشترین دغدغهمندانی که شاید بتوانند با ارائه نکات خود از معایب آن بکاهند و به محاسن آن بیافزایند، به آن دسترسی ندارند.
و اما ذیلا نکاتی در باب شبکة رسانهای بینالمللی ایران عنوان میداریم، شبکهای که برای جنگ رسانهای در مقیاس بینالمللی راه نرفته بسیاری در پیش دارد. از ضعف در فنون تصویربرداری، نحوه ارائه گزارش، رنگ و گرافیک و خیلی چیزهای دیگر میگذریم، که اگر در این امور سررشته هم نداشته باشیم متوجه این ضعفها میشویم.
شاید مهمترین مسئلة محتوایی آن باشد که متاسفانه تحلیلگری که بتواند در لحظات مهم به رسانه خط بدهد، در شبکه موجود نیست. توضیح آنکه ظاهرا تحلیلگرانی که خط مشی شبکه را تعیین میکنند، در زمان خاصی مثلا صبحها در جلسهای مشخص میکنند که به چه خبری پرداخته شود و به چه خبری پرداخته نشود. حاصل آنکه مثلا جناب آقای رئیسجمهور در ابتکاری در روزهای هفدهم هجدهم جنگ، شخصا با العالم و پرستیوی، مصاحبه ترتیب داده و از سربازان اسراییلی خواست که به اوامر مافوق خود در غزه توجهی نکنند و آدمکشی را ادامه ندهند، ایشان از ساکنان اراضی 1947 نیز خواست که در اعتراض به آنچه در غزه میگذرد راهپیمایی کنند. اگر رسانه از قدرت تحلیل برخوردار باشد، باید بداند که در صورتی که این مصاحبه با شبکههای داخلی هم انجام شده بود، شبکهای که باید آن را پوشش دهد شبکة برونمرزی است، حال آنکه رئیسجمهور رسانهشناس ایران مستقیما با آنها مصاحبه کرده بود و متاسفانه به جای آنکه مصاحبه به صورت زنده پخش شود، تا اهمیت رسانهای بیابد، پس از اجرای برنامههای روتین مصاحبه پخش شد و مهمترین خواستة رئیسجمهور حتی زیرنویس هم نشد و تا آنجا که به یاد دارم، حتی سایت العالم هم این خواستة رئیس جمهور را لااقل تا دوازده ساعت پوشش نداد.
شاید دو روز بعد بود که در سایت الجزیره دیدم دو خبر به صورت حاشیهای مطرح شده بود: یکی اینکه صدها نفر از سربازان اسرائیلی از رفتن به میدان جنگ خودداری میکنند. و دوم تظاهرات در اراضی 1947. نمیدانم این دو حادثه ارتباطی به مصاحبه رئیسجمهور داشت یا نه. و الجزیره هم در این باب تحلیلی نداده بود، ولی در العالم از همین دو خبر هم خبری نبود چه برسد به اینکه تحلیل شود که آیا این حوادث به مصاحبة مذکور مرتبط بوده یا نه.
دومین حادثة مهم هم که شبانه صورت گرفت و درست در زمانی که مغز تحلیلگر رسانه در خواب بود، قطعنامه شورای امنیت بود که اساسا حماس و مقاومت را به رسمیت نشناخته بود تا اسم آنها را در قطعنامه ذکر کند. این قطعنامه که افتخارش برای اصحاب اسلام آمریکایی(عربستان سعودی و مصر) در منطقه بود تصویب شد و یکی از تحلیلگران العالم در مکالمة تلفنی با ذوقزدگی استدعا داشت که حماس آن را بپذیرد، و تحلیلگر دوم نیز که شاید از خواب بیدار شده بود - این قطعنامه حدود ساعت چهار و پنج صبح، به وقت تهران و کشورهای عربی تصویب شد- از محتوای قطعنامه خبر نداشت و از آنجا که تصویب شده بود و آمریکا آن را وتو نکرده بود میدانست که باید کاسهای زیر نیمکاسه باشد ولی نمیدانست چه نیمکاسهای و نهایتا به قطعنامه رضایت داد. تا فردا که مغزهای متفکر آمدند و جریان آب را به مجرای خود باز گرداندند.
یادم میآید بعضی رسانهشناسها در تحلیل عملکرد رسانهای غربیان میگفتند رسانههای آمریکایی و غربی در زمان امام (ره) تنها تصاویر خاصی از حضرت امام(ره) را پخش میکردند و اجازه پخش صدای دوست داشتنی ایشان را نمیدادند، مبادا روی مخاطب تاثیر بگذارد. در این مجال لازم میدانم متذکر شوم متاسفانه غالبا در العالم بعضی از شخصیتها مثل سید حسن نصرالله بیشتر مد نظر قرار میگیرند تا رهبر معظم انقلاب. به عنوان مثال از پیام مهم ایشان به مسلمانان جهان در حج، از همه آن همه فقرات مهم یکی دو جمله نه چندان محوری در العالم پانویس شده بود. صدای ایشان را نیز از العالم به یاد ندارم شنیده باشم. هر چند از حق نباید گذشت، هر دو پیام مهم ایشان در این جنگ در العالم (هم شبکه و هم سایت) به خوبی پوشش داده شده بود و گاه گاه پیام که توسط گویندهای با صدای مناسب خوانده شده بود پخش میشد و چه بسا بهخاطر همین عملکرد مثبت بود که در سایتهای معاند اسلام ناب، مثل العربیه دائما از ولایت فقیه مینالیدند.
یادم هست در سایت پرستیوی، یکی از مخاطبین ذیل پیام آقا به اسماعیل هنیه کامنت گذاشته بود که من این آقا را نمیشناسم ولی احساس میکنم از این عبارات نور فوران میکند.
در آنچه آمد تنها نقاط ضعف مطرح شد زیرا نقاط قوت، غالبا روشن و فضای بحث ما محدود است ولی برای آنکه بعضی از مخاطبین ما ممکن است با شبکة العالم آشنایی نداشته باشند، لازم به ذکر است که این شبکه به لحاظ سرعت و دقت خبررسانی و تحلیل خبر و استفاده از کارشناسان و تعدد خبرنگاران در کشورهای مختلف با شبکه خبر فارسی قابل مقایسه نیست. به عنوان مثال در زمان تصویب قطعنامه، برنامههای شبکه خبر اساسا پخش نمیشد که بخواهد تحلیل ارائه کند. و آنچه آوردیم بعضی نقاط ضعف به امید رفع آنهاست.
سیاست رسانهای تابعین اسلام آمریکایی را در جنگ سیوسه روزه چنین میتوان خلاصه نمود: بلافاصله پس از شروع جنگ با هماهنگی پیشینی که صورت گرفته بود- به یاد دارید که در کنفرانس ادیان در آمریکا، اعراب و آمریکا و اسراییل، دور هم جمع شده بودند و طبق اخباری که در زمان جنگ منتشر شد در همین جلسه و با حضور شیخ الازهر، تصمیم حمله به غزه قطعی شده بود - عامل جنگ را حماس معرفی میکردند، زیرا حماس با ادامة آتشبس موافقت نکرده بود- آتشبس یک جانبهای که در خلال آن دهها تن را رژیم صهیونسیتی به شهادت رسانده بود_ و حماس دنبالهرو و پیرو ایران معرفی میشد تا بدینوسیله با زنده شدن عصبیتهای عرب و عجم، اعراب در حمایت از غزه فعالیتی نکنند، و از طرف دیگر حماس و دیگر گروههای مقاومت را متشیعینی معرفی میکردند که باعث پایمالی خون اهل سنت شدهاند تا به این وسیله اهل سنت را نسبت به حمایت از مردم مظلوم غزه بیانگیزه نمایند.
در بسیاری از تحلیلهایشان مدعی بودند، ایران جنگی را دور از مرزهای خود به راه انداخته است که کشتههایش از اهل سنت و اعراب خواهند بود. اما این ترفند کارگر نشد و بسیاری از مسلمانان در اقصی نقاط عالم تظاهرات نمودند. و این بار نوبت مفتیان اسلام آمریکایی بود که از امالقرای اسلام! یعنی حجاز فتوا بر حرمت تظاهرات در یاری غزه بدهند.
یادم است در همان گیر و دار مفتی بزرگ عربستان، در اقدام مبتکرانه دیگری بر این فتوا تاکید نمود که ازدواج با دختر ده ساله مطابق شریعت اسلام جایز بوده و عدم اذن به دختر ده ساله جهت نکاح « ظلم» در حق اوست. و این بحث دو سه روزی، خبر داغ منادیان اسلام آمریکایی بود، درست زمانی که روزانه سی چهل کودک ده ساله و کوچکتر در زیر باران بمبهای فسفری به شهادت میرسیدند و جناب مفتی حاضر نبود از «ظلمی» که به آنان میرفت سخنی بر زبان آورد.
و بحث مهم دیگر آن روزهای رسانههای مستکبرین جهان اسلام تحقیق در این باب بود که مطابق فتوای فلان عالم آیا به این کشتهها میتوان شهید اطلاق کرد یا این کار بدعت است. ودیگر اخبار مهم آنها اینکه فلان عالم شیعه «هفت سال» پیش تحقیق کرده و گفته حضرت زهرا(س) به شهادت نرسیده اند.
- بعد از چند روزی شروع کردند به ارائه این تحلیل که ایران و حزبالله صرفا اهل حرف و شعار هستند و هیچ کار مفیدی نمیکنند، خصوصا آنکه اعزام نیرو نمیکنند و در جواب بعضی از حامیان اسلام ناب در کشورهای خودشان که میگفتند ایران به فرض بخواهد نیرو بفرستد، هم لازم است نیروهایش را از مرزهای کشورهای شما خودفروشان به آنجا برساند، میگفتند از موشک که میتوانند استفاده کنند.
و بعدها که مشخص شد بعید است حماس در این جنگ از پای درآید از تحلیل پیشین خود که آنها را تابع شیعیان و ایرانیان معرفی میکردند دست کشیدند تا این پیروزی به طور دربست به نفع ایران تمام نشود و شروع کردند به ارائه این تحلیل که حماس از تابعین عقیدتی و فکری اخوانالمسلمین است و نه ایران. ولی از آنجا که ان الله موهن کید الکافرین، اسراییل با آمریکا پیمان بست که از رسیدن سلاح از «ایران» به غزه جلوگیری کند و این درست پاسخ بسیاری از مسلمانان بود که نقش عملی ایران را جویا بودند.
اواخر جنگ «نوریزاده» و دیگرانی که همیشه در رادیوهای بیگانه به نفع اسراییل برنامه برگزار میکنند و سعی بلیغ دارند به ما ایرانیها حالی کنند که برای چند عرب پاپتی، نباید منافع ملی را در خطر بیندازیم در سایت العربیه فارسی وابسته به عربستان سعودی یکهتاز بودند. یک بار هم به یاد میآورم، مطالبش به عربی ترجمه شده بود و در سایت اصلی منتشر شده بود که در آن جوانان مسلمان را از ایران و احمدینژاد برحذر داشته بود از اینجا معلوم میشد جبههبندی کامل شده دیگر موضوع فارس و عرب مطرح نبود، نبرد مستکبرین و مستضعفین در میان بود. از طرف دیگر قطر و شبکه و سایت الجزیره این بار در جبهه مستضعفین قرار گرفته بود که البته این عملکرد قطریها جای تحلیل دارد(که مجال دیگری میطلبد).
ونزوئلای غیر مسلمان و بولیوی اینبار جبهه درست را پیدا کرده بودند. دنبالة اسلام آمریکایی در ایران قائل بودند، اهل بیت پیامبر پس از عاشورا و اسارت، از غزه عبور کردهاند و مورد توهین مردم آن دیار قرار گرفتهاند، و بنابراین این تقاص هزار و سیصد سال پیش است که پس میدهند و چه خوب! و متاسفانه نقشة عبور کاروان اسرای کربلا کمتر در دسترس بود تا به راحتی فاصله دهها کیلومتری این مسیرها روشن شود.
در این روزهای پایانی آقای احمدینژاد سعی کرد با اقدامات و بیانات خود به نوعی روابط تیره شدة میان دو سپاه را در منطقه تلطیف کند تا آنکه پیام رهبر معظم انقلاب به اسماعیل هنیه صادر شد و در آن بر نفاق منافقین تاکید شد تا مشخص شود، امروز زمان مواجهه سیاسی-فرهنگی جبهه اسلام ناب و اسلام آمریکایی در شکل تام و تمام آن فرا رسیده است.
بعد از جنگ، نخستوزیر ترکیه، اردوغان حرکت بزرگی انجام داد و در اجلاس اقتصادی داووس رئیس رژیم صهیونیستی را به چالش کشید و وقتی به ترکیه برگشت شعار مردم لاییک! دیار آتاترک! در استقبال از اردوغان همان شعار امام عزیزمان بود که آقای احمدینژاد مجددا زنده کرده است که «اسراییل باید از صحنه روزگار محو شود»
|